اعترافات یک درخت

مجله ی هنری - درختی...

اعترافات یک درخت

مجله ی هنری - درختی...

<قاب شعر>

مثل یک بوسه نشستم تهِ آن گونه ی چال

اخم کردی و من از چاله به چاه افتادم

"یکتا رفیعی"

طبقه بندی درختی
آووکادو در فصول گذشته

لوگوی اعترافات یک درخت

برف قابل قبولی روی زمین نشسته. نزدیک های غروب است. از خودم دلگیرم. امروز برای دومین روز است که از خانه بیرون نرفته ام. درست مثل یک مقصر! مقصری که ممکن است او را به  محبسی ابدی بسپارند. از فرط بی حوصلگی کتابی را از لای کتاب ها بیرون می کشم. بگذار تکه ای از متن را برایتان بازگو کنم: "به آرامی آغاز به مردن می‌کنی اگر سفر نکنی، اگر کتابی نخوانی، اگر به اصوات زندگی گوش ندهی ، اگر از خودت قدردانی نکنی. به آرامی آغاز به مردن می‌کنی زمانی که خودباوری را در خودت بکشی، وقتی نگذاری دیگران به تو کمک کنند...به آرامی آغاز به مردن می‌کنی اگر برده عادات خود شوی، اگر همیشه از یک راه تکراری بروی، اگر روزمرّگی را تغییر ندهی، اگر رنگهای متفاوت به تن نکنی یا اگر با افراد ناشناس صحبت نکنی...تو به آرامی آغاز به مردن میکنی اگر از شور و حرارت، از احساسات سرکش و از چیزهایی که چشمانت را به درخشش وامی‌دارند و ضربان قلبت را تندتر می‌کنند دوری کنی...تو به آرامی آغاز به مردن می‌کنی اگر هنگامی که با شغلت‌ یا عشقت شاد نیستی، آن را عوض نکنی، اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نکنی، اگر ورای رویاها نروی، اگر به خودت اجازه ندهی که حداقل یک بار در تمام زندگیت ورای مصلحت‌اندیشی بروی. امروز زندگی را آغاز کن!...امروز مخاطره کن!...امروز کاری کن!..نگذار که به آرامی بمیری! شادی را فراموش نکن!"*
شعر که تمام می شود حوصله ام از خواندن سَر می رود. خودم را به پنجره می رسانم. آن را باز و کمی برفِ لبه اش را با انگشتانم جابه جا میکنم... زیرِ پنجره دختر و پسر جوانی مشغول برف بازی اند... انگار تازگی ها به طبقه دوم آپارتمان روبه رویم نقل مکان کرده اند. چند باری دیده بودمشان. خیلی دقت نکرده بودم... اما حالا برقِ نگاهشان اجازه ی دقت نکردن، نمی دهد...
*هوا را از من بگیر خنده ات را نه/پابلو نرودا/احمد پوری/نشر چشمه

۲۷ نظر موافقین ۲۲ مخالفین ۰ ۰۹ دی ۹۴ ، ۱۸:۱۴
آوو کادو

وقتی ناامید می شوم، ناامیدی ام را در بی فروغی نگاهم می خوانی و می بینی. آسمان، پلِ من به توست. امیدبخش ترین وقایع زندگی در بین روابط آسمانی دست یافتنی است. وقتی در آغوشت هستم، حضورت پنجره ایست در حصار وجودم و از همین پنجره است که می توانم افق های دوردست را ببینم. این افق ها برای من خیزی به سوی آینده است. گشودن درها و پنجره های امید است...
عنوان: مولانا
تصویر: وبلاگ آیه گرافی

۲۴ نظر موافقین ۲۳ مخالفین ۰ ۰۸ دی ۹۴ ، ۱۱:۳۴
آوو کادو


آدمها آنقدر زود عوض می شوند، آنقدر زود که تو فرصت نمیکنی به ساعتت نگاهی بیندازی و ببینی چند دقیقه بین دوستی ها تا دشمنی ها فاصله افتاده است...
چراغ ها را من خاموش می کنم/زویا پیرزاد/نشر مرکز

موافقین ۲۹ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۹۴ ، ۱۸:۵۱
آوو کادو
تمام مدت کلاسِ جبرانیِ امروز، دختر و پسری با تکه ای کاغذ نامه نگاری می کردند... با وجود تمام بد اخلاقی ام سر کلاس، چیزی به آنها نگفتم! حتی می خواستم به آنها بگویم که راحت باشند و کاغذ را از من پنهان نکنند اما بهتر بود ذوقِ کار برایشان باقی بماند. بعد از کلاس از جای نامعلومی سر درآوردم... کاغذ سفید نداشتم؛ پشت برگه ی حضور و غیاب برایت نامه نوشتم: تو اینجا نیستی هوا سرد است. خانه ای که پناهم در دل جنگل است. هر چه بود تمام شد. خواب عمیقی بر چشمهایم سنگینی می کند. اما اگر خواستی سراغم را بگیری به خانه ام، بیا. من اینجایم، در قلب جنگل... فقط یادت باشد که هنگام آمدن احتیاط کنی. آدم ها گرگ شده اند. می ترسم تو را هم تکه تکه کنند!
عکس از Timothy Borkowski
+بشنوید
دریافت
۳۸ نظر موافقین ۲۲ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۴ ، ۱۹:۳۸
آوو کادو

دیدن 2 ساعته ی تو، آن هم در پارکِ کنارِ فرودگاه خیلی لذت بخش نیست... امروز وقتی با تو بودم بیشتر احساس سرما می کردم تا عشق! یقه ی پالتوی بلندِ جدیدم را بالا دادم و به گردنم چسباندم اما گرمایش به اندازه ی نَفَس تو نبود... چاره اى جز پذیرفتن نیست؛ وقتى که قرار است تمام اتفاقات جهان دست به دست هم دهند تا تو سُر بخورى در دهان مبهم سرنوشت، خودم دستانم را از پشت به کمرت می چسبانم موهایت را می بوسم و تو را هُل می دهم...! مراقب کفش هایت باش...
+بشنوید

دریافت

۳۸ نظر موافقین ۱۷ مخالفین ۱ ۰۳ دی ۹۴ ، ۱۶:۵۵
آوو کادو


متاسفانه در روزهای اخیر هجمه های بی سابقه ای علیه رسانه دلسوز و کاملا ملی صداوسیما صورت می پذیرد که دل هر طنزنویس با وجدانی را به درد می آورد. بنده به عنوان یک طنزنویس با وجدان که در روزهای اخیر واقعا به درد آمده ام به صورت تمام قد در مقابل منتقدان می ایستم و از صداوسیما دفاع می کنم. حالا عادل فردوسی پور اشتباهی کرده، آیا ما باید به این اشتباه دامن بزنیم؟ خیر و صلاح مردم چه می شود؟ آیا شما در شب یلدا که خانواده ها دور هم جمع می شوند و می خواهند با هم خوش بگذرانند باید وزیر خارجه مملکت را دعوت کنی برنامه ات که شب مردم را خراب کنی؟ نمیگی ممکن است همان پنج درصد بیننده رسانه ملی هم ریزش کند؟ خدا را شکر که از چند روز قبل اخبار و عکس های مصاحبه ات با ظریف درآمد و ما فرصت افکارسنجی داشتیم. در این افکارسنجی از مردم پرسیدیم اگر در شب یلدا عادل فردوسی پور با جواد ظریف مصاحبه کند چه کار می کنید؟ نتایج بسیار جالب و قابل تاملی به دست آمد. نگاه کنید:

موافقین ۲۵ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۹۴ ، ۱۷:۰۰
آوو کادو

همانندِ مَرد تشنه‌ای که تمام چهره‌اش را در آبِ چشمه فرو می‌برد؛ دامنت پر از تخیل و رویاست، پر از قایق و بادبان و دریاهای پهناوری که بادهای فصلیِ آن‌ها مرا به سرزمین‌های وسوسه‌انگیز می‌برند. بگذار صورت بر دامنت بگذارم. می خواهم به گونه‌ی از خود بی‌خود شوم که انگار شرابِ نابِ تمامیِ رویاها را تا تَه سَر کشیده‌ام.
عکس از  René Maltête

+بشنوید

دریافت

۲۷ نظر موافقین ۱۹ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۹۴ ، ۰۰:۲۷
آوو کادو


زمستان: درست در آن هنگام که مردم دیوانه وار به سوی من می آیند، ﻣﻦ ﻫﻤﻪﯼ ﺗﻮ ﺭﺍ، ﺗﻤﺎﻡ ﺗﻮ ﺭﺍ ﯾﮑﺠﺎ ﺩﺭ ﺧﻮﺩﻡ ﻣﯽخواهم و می روی توی وجودم، زمانِ حال به ابدیت بدل می گردد. آمدنم در این جهان فقط یک اتفاق بود، شاید باید ادامه ی تو می شدم... برخوردِ دو تن، دو تن در هم آمیخت و آتش گرفتو یخ کرد! فقط تو، تویی که من خودم را در آن جا گذاشتم پاییزِ من.

پاییز: بارانِ یخ زده به نیابتِ من فردا تو را خواهد بوسید. باز هم دلت برای دستانِ من تنگ می شود، باز هم به تو باز میگردم...خدانگهدار...

+یلدایتان مبارک...

۲۸ نظر موافقین ۲۱ مخالفین ۰ ۳۰ آذر ۹۴ ، ۱۹:۲۲
آوو کادو

گاهی اوقات آدم در روزنامه ها یا سایت های خبری تیترهایی می بیند که از آن هر مفهومی ممکن است برداشت کند غیر از آن چیزی که در متن خبر وجود دارد. مثلا من وقتی دیروز با این تیتر مواجه شدم که «یازده میلیون جوان غیرفعال شدند» اول فکر کردم لایسنس این عده از جوانان منقضی شده و اینها هم اتوماتیک دی اکتیو شده اند. بعد فکر کردم شاید خودشان خسته شدند و دی اکتیو کردند. بعد فکرهای دیگری به سراغم آمد. یعنی چی که غیرفعال شدند؟ بلا به دور. ندای درونم طبق معمول وارد قضیه شد و گفت: آخه مگه بیماری این همه فکر می کنی؟ خود گزارش رو بخون می فهمی دیگه. گزارش را خواندم و فهمیدم منظور این بوده که یازده میلیون نفر از افراد 20 تا 34 ساله کار ندارند. نه در گروه شاغلان قرار می گیرند و نه در گروه بیکار یا جوینده ی کار. حالا سوال اینجاست که اینها کی هستند و کجا پیدا می شوند؟ شما یک سر به اینستاگرام بازیگرها و سلبریتی ها بزنید، یک عده دارند با فحش به هم و به صاحب صفحه تیراندازی می کنند. فیس بوک را باز کنید، می بینید یکی ایستاده سمت راست و آن یکی ایستاده سمت چپ و در باب علوم انسانی جدل می کنند ولی معلوم نیست اقوام و بستگان مونثشان در بحث پدیدارشناسی روح هگل دقیقا چه نقشی ایفا می کنند. یک سری هم در گروه های تلگرامی دارند مشکلات مملکت و جهان را حل می کنند و آن طرف تر عده ای کوروش را بیدار می کنند و مزاحم اوقاتش می شوند. خب آیا واقعا اینها را جمع بزنید یازده میلیون نفر نمی شوند؟
بی قانون
آیدین سیارسریع

موافقین ۲۱ مخالفین ۰ ۳۰ آذر ۹۴ ، ۰۰:۱۵
آوو کادو

آدم باید اول با خودش مبارزه کنه...آدم باید اول خودش اصلاح کنه، اونوخ مدعی اصلاح جامعه بشه...!!!...
_تشییع جنازه و عیادت مریض به زن حرام است.
پدرم از حاج شیخ علی می پرسد: دیگه چه چیز هایی به زن حرام شده؟
حاج شیخ علی به مخده تکیه میدهد و حرف می زند.
_ ولایت عامه، قضاوت و مشورت هم به زن حرام است...پدرم حرف های حاج شیخ علی را تکرار می کند که تو دهنش بماند.
_بوسیدن سنگ حجر، دویدن میان صفا و مروه و داخل شدن در خانه کعبه هم به زن ها حرام است...هر وقت با پدر و مادرم رفته ام جایی، همیشه مادرم پشت سرمان راه رفته است. هیچ وقت نشد که حتی شانه به شانه مان هم راه برود...
همسایه ها/احمد محمود/امیرکبیر
۲۷ نظر موافقین ۱۶ مخالفین ۲ ۲۹ آذر ۹۴ ، ۱۹:۴۶
آوو کادو