«امروز بدترین روز این بیست سال عمرم بود. نمیدانم این بلا از کجا سرمان نازل شد. به محض اینکه بازی لعنتی شروع شد، آنها را به توپ بستیم. اگر دروازبانشان نبود، نیمه اول به جای یک گل، شش گل به آنها میزدیم. تازه یک بار هم مدافعشان توپ را از روی خط در آورد. چطور نتوانستیم آنها را ببریم؟ فوتبالیستهایشان بیشتر شبیه تعدادی بچه محل سیبیلو بودند که آمده بودند استرالیا برای کار. مارک لباس گشادشان را هم هرگز ندیده بودم. مانده بودم خلوضعهایی که روی نتیجهای جز برد ما شرط بسته بودند، چگونه زندگی خود را اداره میکنند؟! تا نیمه دوم شروع شد، گل دوم را هم زدیم. زهوار تیمشان داشت از هم در میرفت که آن مردکه مست پرید توی زمین و بهشان استراحت داد. یکی از گلها را جبران کردند. گلشان آفساید بود. تا آمدیم به خودمان بجنبیم، جکی جان دومی را هم زد. از اینجا به بعد، دوئل ساندرپل و گلر آنها بود. هشت دقیقه وقت اضافه، اما بیفایده. حالا چهار سال دیگر باید صبر کنیم. لعنتیها! لعنتیها! بگذارید بزرگ بشوم...!»
(از دفتر خاطرات بنجامین ویلیامز، داور استرالیایی بازی ایران-عراق در جام ملتهای آسیا 2015!)
بی قانون
پدرام ابراهیمی