اعترافات یک درخت

مجله ی هنری - درختی...

اعترافات یک درخت

مجله ی هنری - درختی...

<قاب شعر>

مثل یک بوسه نشستم تهِ آن گونه ی چال

اخم کردی و من از چاله به چاه افتادم

"یکتا رفیعی"

طبقه بندی درختی
آووکادو در فصول گذشته

لوگوی اعترافات یک درخت

۲ مطلب در آبان ۱۳۹۸ ثبت شده است

نوجوان که بودم، آرزو داشتم شب تولدم تا صبح برف بیاد و من بشینم دونه های برف رو از پشت پنجره نگاه کنم و ذوق کنم که آرزوم بر آورده شده. اما تو این 29 سال این اتفاق نیوفتاده بود. تا این که دیشب تهران برف اومده اما من اصفهان بودم. تو اصفهان به غیر از باد و سوزِ خشک هیچی نمیاد! عکس هم کیک دونفره مونه که خیلی برای دو نفر زیاد بود، کلا من عادت ندارم تولدم خلوت باشه اما هرچی فکر کردیم اینجا کسی رو نداشتیم که دعوت کنیم...

+آووکادو میخواست بره واحد روبه رویی مون رو دعوت کنه! اما من جلوگیری کردم چون ما خیلی همسایه هامون رو نیمشناسیم!

۲۵ نظر موافقین ۲۵ مخالفین ۶ ۲۵ آبان ۹۸ ، ۱۰:۱۰
یلدا

به طور عجیبی چند روزیه که احساس دلتنگی میکنم. نمیدونم این حس دلتنگی برای کی یا چیه. اما هر جا که میرم همراهم هست. دلم میخواد یک سرم 20 لیتری به خودم وصل کنم و  یک هفته ی کامل رو بخوابم! طوری که خواب هیچ کس و هیچ چیز رو نبینم...  دیشب تا دیروقت داشتم عکسای قدیمی رو نگاه میکردم. تمام عکس هایی که همراه با آلا داشتم رو توی یه فولدر ریختم. خودمم هم از دیدن تعدادش شگفت زده شدم. 825 تا عکس! ماه گذشته آلا فارغ التحصیل شد و این که قراره بعد از اون همه سختی تو یکی از دانشگاه های خوب کشورش هیئت علمی بشه منو خوشحال میکنه. آلا از همون هفته اول تو آلمان کار میکرد و حتی برای مادر و خواهرش پول میفرستاد. هیچ وقت دلش چیزی رو نمیخواست. هیچ وقت هم شکایتی از زندگی نمیکرد. دلم میخواد آلا رو ببینید! اما نمیدونم اینجا چقدر پتانسیل انتشار عکس های شخصی رو داره...

پ ن یک: آووکادو که نباشه من رو به دیوانگی میرم. لعنت به سفر کاری...

پ ن دو: چند روزه تو ذهنم با این آهنگ میرقصم.

 

۸ نظر موافقین ۹ مخالفین ۴ ۲۲ آبان ۹۸ ، ۰۹:۱۰
یلدا