اعترافات یک درخت

مجله ی هنری - درختی...

اعترافات یک درخت

مجله ی هنری - درختی...

<قاب شعر>

مثل یک بوسه نشستم تهِ آن گونه ی چال

اخم کردی و من از چاله به چاه افتادم

"یکتا رفیعی"

طبقه بندی درختی
آووکادو در فصول گذشته

لوگوی اعترافات یک درخت

درختی که حتی وقتِ نفس کشیدن نداشت

شنبه, ۱ خرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۲۶ ق.ظ
سلام
سپاس که همواره به یادم هستید و لطف خودتان را از من دریغ نمی کنید(کامنت های خصوصی و عمومی)... به محض این که یک ساعت، از بیست و چهار ساعت را در اختیار خودم باشم، روال اعترافات را از سر می گیرم... دلم برای برگ زدنِ وبلاگ تک تک شما دوستان تنگ شده اما چاره ای نیست برای وقتِ تنگ... همه ی شما را از صمیم قلبم دوست دارم و با چشمانی تَر می گویم: به امید روز های خوب که در همین نزدیکی ست... از دعاهای پاکِ خود مرا بی بهره نسازید... به امید در کنار هم بودن...
امضا: آقای آووکادو
موافقین ۵۶ مخالفین ۳ ۹۵/۰۳/۰۱
آوو کادو

اعترافات