اعترافات یک درخت

مجله ی هنری - درختی...

اعترافات یک درخت

مجله ی هنری - درختی...

<قاب شعر>

مثل یک بوسه نشستم تهِ آن گونه ی چال

اخم کردی و من از چاله به چاه افتادم

"یکتا رفیعی"

طبقه بندی درختی
آووکادو در فصول گذشته

لوگوی اعترافات یک درخت

بر که توان نهاد دل، تا ز تو واستانمش؟

پنجشنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۵، ۱۰:۳۰ ب.ظ

دیروز، نزدیکِ ظهر، موهای خرمایی روی ذهنم مانند جارو کشیده می شد...تصمیم گرفتم به یاد جوانی در جاده های خلوت رانندگی کنم و موسیقی گوش کنم و فکر کنم... ساعت دو بعد ازظهر با ماشینی که امسال کولرش باد داغ می دهد به جاده زدم؛ گوشی را هم جا گذاشتم که کسی مزاحمم نشود... ساعت چهار و ده دقیقه که از فرطِ تشنگی، فهمیدم کیف پولم را جا گذاشته ام... اما مشکلِ اصلی تشنگی نبود! مشکل آمپر بنزین بود که خیلی نزدیک به E شده بود...!

عنوان: سعدی
+بشنوید

دریافت
موافقین ۲۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۴/۳۱

نظرات  (۴۲)

۳۱ تیر ۹۵ ، ۲۲:۳۳ مــیـمـ‌‌‌‌ ‌‌‌‌
چقدر بد:/

پاسخ:
:-)
۳۱ تیر ۹۵ ، ۲۲:۳۴ بهار پاتریکیان D:
قاموساً چیکار کردین تو اون وضعیت ؟!
من بودم جیغ میزدم D;
+
چه آهنگِ خوبی :)
پاسخ:
آرامش خودمو حفظ کردم!!

+ :-)
دیگه پیر شدید رفت:)
پاسخ:
موافقم :-)
۳۱ تیر ۹۵ ، ۲۲:۵۳ اسپریچو ツ
:)))))

منم دیگه دارم با موهای خرمایی خاطره پیدا میکنم:دی
پاسخ:
!!
:-))
یه پیشنهادی هم بدید ما به یاد جوانی انجام بدیم
پاسخ:
لطفا کارهای جوانی را در میان سالی انجام ندهید!! :-))
۳۱ تیر ۹۵ ، ۲۲:۵۹ ویار تکلم
حداقل خوب شده که کار به هل دادن نرسیده 
پاسخ:
:-)
۳۱ تیر ۹۵ ، ۲۳:۰۲ آفتابگردون ...
نبودی ...بغض کردم ... حرفها را خود خوری کردم

دلم ارگ است و ارگ از خشت ... ویران شد چه ویرانی
پاسخ:
سپاس برای شعر زیبا...
۳۱ تیر ۹۵ ، ۲۳:۰۳ ری را - زهرا.شین
دوس دارم در چنین شرایطی قرار بگیرم که خدا منجی این لحظه های من رو بفرسته و باهاش آشنا بشم (:
پاسخ:
تفکر جالبیه :-)
۳۱ تیر ۹۵ ، ۲۳:۰۹ گمـــــــشده :)
آخ‌آخ‌
بعد‌از‌حفظ‌خونسردیتون‌چیکار‌کردین؟
:))
پاسخ:
خدا کمک رسوند :-)
اون جاروی خرمایی کل حواستون و با خودش جارو کرده بود

من گاهی , فقط گاهی تو این موارد خندم میگیره به این فکر میکنم که اومدم بیرون فکرم راحت شه بدتر درگیر شده
پاسخ:
همینطوره...

:-)
۳۱ تیر ۹۵ ، ۲۳:۴۶ مهدی ایکس
فوق العاده
پاسخ:
:-)
استرس نگرفتید؟! 
پاسخ:
نه خیلی!
رفتین برای تکرار ایام جوانی..!شرایط حس و حال رو دزدید:)) طعنه پیری نمی زنند:)
مزاح بود.!
همیشه مانا باشید و جوان دل!
پاسخ:
سپاس :-)

من تو این شرایط ...

به افق خیره میشم و نفس عمیق می کشم .. در کمال آرامش ...

پاسخ:
خیلی هم خوب :-)
به نظرم تو دو حالت آدم عاشقی از یادش میره یکی گشنگی یکی گرما ! گ گ .
تو حالت گ گ ، گیر نکنیم صلوات .

پاسخ:
موافقم :-))
امان از این زندگی ماشینی :/
پاسخ:
امان...
خب همینم یه خاطره خوب شد دیگه. می ارزه!

بابت آهنگ رضا هم ممنون.
پاسخ:
خواهش میکنم.
۰۱ مرداد ۹۵ ، ۰۹:۵۹ ⓂⒶⒽⓈⓐ ...
اخ اخ اخ وضعیت خیلی بحرانی بوده پس :)))))
پاسخ:
خیییلییی هم نه! ;-))
دیدین؟
یه عده در چنین شرایطی خطاب به مو خرماییِ ذهنشون عرض میکنن که:
خودت زیر باد کولر، یا لب رودخونه، یا روی نیمکت مشرف به تپه جنگلی نشستی، بعد بنده بخاطر یاد جنابعالی، تو ظل آفتاب 2 بعد از ظهر، اونم تیر!! راه افتادم وسط جاده، تازه پولم ندارم! هلاکم شدم از گرما، بنزینم داره آلارم میده!
دقیقاً کجایی؟ عزیزم؟
...
البته باز همون عده فردا صبح به ماگ قهوه‌شون که نگاه میکنن، با لبخند یاد مو خرماییشون میفتن!
یه طرف قضیه همیشه درام‌وار تره انگار!
خلاصه که، دو نقطه لبخند و لذت
پاسخ:
یه طرف قضیه باعث درام معکوس میشه!

:-))
باید قبلا ماشین تون رو چک میکردین...........ولی خب تجربه بدی هم نیست.
پاسخ:
بله...
۰۱ مرداد ۹۵ ، ۱۷:۵۷ فاطمه جلالی
چهـ بد :|


پاسخ:
یه کم بد!
به E نزدیک بشه بازم یه مسافتی رو میره، نه؟ 
پاسخ:
میره
اما نه اون اندازه که من دور شده بودم!
۰۱ مرداد ۹۵ ، ۲۱:۵۹ آبان دخت ...
این موهای خرمایی هم شاه بیت غزل هاتونه ها آووکادو :))

+ بد شد تهش :|
پاسخ:
:-)

+نه خیلی..!
۰۱ مرداد ۹۵ ، ۲۳:۳۲ آبان دخت ...
:)

شما که اینطور میگید پس حتما خیلیم بد نشد دیگه :))
پاسخ:
:-))
۰۲ مرداد ۹۵ ، ۰۹:۰۶ محسن فرازی
جالب بود
پاسخ:
:-)
ولی همین روزایی که آدم یهویی تصمیم میگیره کلی به آدم حال میده
پاسخ:
:-)

تو وبلاگت بودم دوستم هم کنارم نشسته بود که فارسی بلد نیست .

یک هو عکس درخت بالای وبت رو دید و به من اشاره کزد و درخت رو نشون داد و گفت :

داراخت ! (با لهجه انگلیسی خوانده بشه)

منم پاچیدم از خنده . گفتم بگم شاید جالب باشه .

البته تصحیحش کردم ولی از کل فارسی فقط داراخت رو بلد بود و عاشگتم

پاسخ:
خوشحالم که درخت رو بلد بوده :-)))
مشکل حتی شاید این هم نباشد

خودمان هم گاهی نزدیک به E  می شویم!
پاسخ:
هووم... گاهی...
۰۳ مرداد ۹۵ ، ۱۲:۲۴ فروردین دخت
مسئله خود مشکل نیس...مسئله اون اعصاب خوردشدنه و کلافه شدنس...!
پاسخ:
هوووم...
۰۳ مرداد ۹۵ ، ۱۷:۰۲ نیمه سیب سقراطی
یادش هم خاطره میسازه :)
پاسخ:
:-)
):
پاسخ:
:-)
۰۳ مرداد ۹۵ ، ۲۲:۰۷ آبان دخت ...
قاب شعر :)) خیلی قشنگ :)
پاسخ:
:-))
جدا از بحث پست ک جالب بود اینو میخوام بگم چون برای منم پیش اومده همیشه ی مقدار پول توی ماشین داشته باشین برای همین اتفاقای یکدفعه ای و خاص.. :)
پاسخ:
چشم
:-)
۰۴ مرداد ۹۵ ، ۱۳:۰۵ مبهم الملوک
موهایت هوش از سرم برده بود
سن چه می دانم جانا
فکر را رها کردم که تنها تو باشی
پشت پلک های تشنه ام
حال، زیر نود درجه خورشید به من
انتهایی برای چشم های تو داشته باشد برایم
از صدای ایران خودرو بهترست

 
پاسخ:
عالی :-)
ای خدا تو این هوای گرم من باشم سکته میزنم با این اوصاف
پاسخ:
که اینطور
امان از این موهای خرمایی
پاسخ:
هوووم
۰۷ مرداد ۹۵ ، ۲۰:۰۴ آبان دخت ...
:|
پاسخ:
چرا!؟
۰۸ مرداد ۹۵ ، ۰۰:۵۰ آبان دخت ...
ینی چشمامون خشک شد چرا آپ نمی کنین :|

که کردین البته...با تچکر ^__^
پاسخ:
خواهش میکنم:-)
۰۸ مرداد ۹۵ ، ۰۱:۲۱ آبان دخت ...
:))
پاسخ:
:-)
چه وبلاگ بدی
پاسخ:
که اینطور...!
۲۲ مرداد ۹۵ ، ۱۲:۳۰ دختر اسمانی
چه اهنگ قشنگی (: چه وب قشنگی ونوشته های شیرینی دنبال شدید (:
پاسخ:
متشکرم :-)
   shayad aval javonim bashe vali be khater forsat haye az dast rafte ehsas mikonam salhast ke pir shodam neveshte haton bade modatha hese gharibi . ke dosesh dashtam ro to vojodam zende kard.azaton mamnonam 
پاسخ:
خواهش میکنم :-)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">