اعترافات یک درخت

مجله ی هنری - درختی...

اعترافات یک درخت

مجله ی هنری - درختی...

<قاب شعر>

مثل یک بوسه نشستم تهِ آن گونه ی چال

اخم کردی و من از چاله به چاه افتادم

"یکتا رفیعی"

طبقه بندی درختی
آووکادو در فصول گذشته

لوگوی اعترافات یک درخت

درخت مجازی

جمعه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۵، ۱۰:۴۵ ق.ظ


صبحِ جمعه؛ انجیرِ درختمان تمام شده است و حالا باید تا چند ماه دیگر نازِ خرمالوی پیر را بکشم! فکرم پیش درختان نیست... صورتم را اصلاح میکنم، با حوصله و دقت آماده می شوم و لباس آراسته ای به تن میکنم. بعد از یک سال به جای کمربند از ساس بند استفاده میکنم، حس خوبی به من می دهد... به کافه ای که صبحانه های خوشمزه دارد می روم و طوری پشت میزِ چهار نفره می نشینم که انگار منتظر شخص یا اشخاصی هستم. این جمعه دلم دیدار می خواهد... دیدار یک دوست خیلی قدیمی یا شاید هم دیدارِ اتفاقی یکی از دوستان مجازی! از آن مدل های سَرو گونه که با صمیمیت می روند و خوشمزه جات می خورند و عکس میگیرند و دل بقیه را آب می کنند! ولی من آدمِ یخ زده ای هستم و معمولا دیر صمیمی می شوم؛ میدانم هر کس در اولین دیدار با من خسته می شود و کار به خوشمزه جات نمی کشد و مجبور است خودش را با گوشی هوشمندش سرگرم کند و بعد هم از من فرار کند...
صبحانه ام را با دقت و تفصیل میل میکنم... به فکر فرو می روم... کدامیک از شما دویست و سی نفر می توانست در این صبح جمعه روبه روی من نشسته باشد و در این صبحانه ی خوشمزه با من شریک باشد مرا به حرف بیاورد و از بد اخلاقی اولیه ی من فرار نکند!؟ به تک تک نام ها فکر میکنم... بهتر است یک درختِ مجازی باقی بمانم...

+این پست در همان کافه منتشر شده است!

موافقین ۲۸ مخالفین ۰ ۹۵/۰۶/۱۹
آوو کادو

اعترافات

نظرات  (۶۰)

منم دوست دارم یه خانومی مجازی باقی بمونم :))
پاسخ:
:-))
:)
هیم خیلی وقته دلم از این دیدار ها و بازدید ها میخواد اما قسمت نیست کسی بیاد ما رو ببینه
و اینکه میبینم جز من خیلیای دیگه دلشون آب شده واسه این دیدار های نگار خانوم :|
پاسخ:
هر چیزی رو که دل میخواد عملی نمیشه...

+:-)
به نظرم من میتونستم
یک عدد یخ شکن هستم
:دی
پاسخ:
خیلی هم خوب :-)
من فکر میکنم ادمای پشت نوشته ها همینطوری از دور جالب تر ن:)
پاسخ:
شاید همینطور باشه...
چه جالب که توی همون کافه هم منتشر شده.
قطعأ خیلیا هستند که مثل شما دیر گرم میشن و میتونن با شما روز خوبی داشته باشن.
پاسخ:
خیلی های کم یاب...
آخ آخ آووکادو
عمیقا میتونستم داوطلب پذیرش اینجور صبح جمعه ای بشم
مضاف بر اینکه بعضی وقتا فقط نشستن و حرف نزدن، از بهترین دورهمیای زندگی ادم میشه...
پاسخ:
:-))

+با این نشستن و حرف نزدن بسیار موافقم :-)
من اصلا اینطوری فک نمیکنم!!!!
به نظر من تو سرشار از احساسی... شاید دیر جوش باشی، منم دیر جوشم!! دلیل نمیشه که!!!
اگه یه زمانی یکی از دوستای مجازی رو ببینم، شاید اولش رودرواسی باشه، ولی بعدش یادم میاد که این همونه که میشناسمش، شاید خیلی بیشتر از نزدیکترین دوستاش!!!!
من مطمئنم این تصورت درمورد خودت نمیتونه درست باشه...
مثلا میتونی برای شروع با یه آدم زود صمیمی شو قرار بذاری ^___^
(دارم فک میکنم یه آدم زود صمیمی شو تو تهران کی میتونه باشه!!! :))) )
(تهران بودی دیگه؟!!!)
:)
پاسخ:
اگه شما دیر جوش باش من کلا به نقطه ی جوش نمیرسم!!! ;-))
مرسی که مثل همیشه بهم انرژی میدی :-))

+(در حال حاضر تهران نیستم!)
ما هم خرما درخت مون تموم شد 
و دیگه تا ماه آینده ناز درخت های انار رو می کشیم :)

امکان نداره این نوشته ها متعلق به آدمی یخ زده باشه من باور نمیکنم :)
پاسخ:
قبلا درخت انار داشتیم... خیلی خوبه :-)

+سپاس از لطف شما :-)
چرا داره عملی میشه مثل اینکه :))
یکی از دوستان همین الان با دیدن این کامنت بنده اینجا متوجه حضور من در شهرستان شون  شده :دی
اخه به این سرعت؟یعنی اینقد سریع :))
پاسخ:
خب خدارو شکر :-))

+خیلی خوشحال شدم
ان شا الله خوش بگذره :-)
چیزی که شما از خودتون نوشنید من رو یاد شخصیت یه فیلمی انداخت..اتفاقا ادم هایی مثل شما درسته دیر صمیمی میشن ولی صمیمیت شون پایدار و عمیق هستش..
راستش منم در دیدارهای مجازیم تا چند دقیقه ساکتم و خیلی نمیتونم راحت باشم ولی بعدش یخم آب میشه انقدر حرف میزنم و شوخی میکنم که شاید طرف مقابل حس کنه مخش داره میترکه :دی
پاسخ:
کدوم فیلم؟

+چند دقیقه ساکت بودن که طبیعیه 
مهم بعدشه که زود صمیمی میشید :-))
یکی از مزایای ادمای دیر جوش این که سخت دوست میشن ولی وقتی هم دوست میشن بهترین دوست میشن 
درموردم متنم باید بگم خط دوم خیلی به دلم نشست :)
پاسخ:
اغلب همینطوره..

+:-)
من که اصلا همچین تصوری رو درباره ی شما ندارم :)
+بعضی دوستای مجازی به نظرم باید مجازی بمونن :)
+ولی بعضی از دوستای مجازی باید حقیقی بشن :))
پاسخ:
متشکرم :-)

+چطور میشه این بعضی ها رو تشخیص داد؟
۱۹ شهریور ۹۵ ، ۱۲:۲۲ نیمه سیب سقراطی
هر چی فکر میکنم کسی که صبح زود حواسش به انجیرهای دلبر هست و ناز خرمالو ها رو می کشه و صبح یه روز جمعه میره کافه صبحونه بخوره اصلا نمی تونه بداخلاق باشه ... 


پاسخ:
واقعا بد اخلاق نیستم! 
اما یخ هستم! :-)
تبدیل شدن ِ مجازی ها به غیر مجازی ها ؛ بعضی وقتا جالب ِ .

یه وقتایی آدم خیلی دیر دلش راضی به این اتفاق می شه ولی به امتحانش می ارزه (: .

پاسخ:
موافقم که به امتحانش می ارزه...
۱۹ شهریور ۹۵ ، ۱۲:۴۵ بانو ف تک نقطه
منم همینطورم .. همین هفته پیش با دوستی که قدمت دوستیمون به ٨ سال میرسه بیرون رفتم و جز "اوه" "عجب" "هوووم" چیزی نگفتم .. کلا منم یخ و بی حرفم :)
گمونم حقیقته که ما آدم های کتبی هستیم :)
پاسخ:
هوووم... آدم های کتبی ...
۱۹ شهریور ۹۵ ، ۱۲:۵۹ بلاگر کبیر ^_^
چه باحال :)
منم دوست داشتم باشم.. دوست داشتم هر چهارتا صندلی که نه همه ی کافه رو یک روز ما مجازی ها قروق کنیم اما خودمون رو به هویت مجازی معرفی نکنیم..
یعنی کسی ندونه من با این ریخت بلاگر هستم :) یا اون که ساس بند داره درخته :)
بعدش بشینیم دسته جمعی همدیگه رو حدس بزنیم :)

پاسخ:
فکر بسیااار جالبه :-))
۱۹ شهریور ۹۵ ، ۱۳:۰۷ بهار مینویسد
منم ترجیح میدم همون اسکل/پاتریک/بهار مجازی بمونم ، برای واقعی شدن کمی تا قسمتی غیرقابل تحمل به نظر میام ..!
پاسخ:
هوووم!
امروز خونه ی پدربزرگ بودیم...اونجا هم همین قصه هست...انجیرهای تمام شده و انتظار برای رسیدن خرمالوها و انارها :) شمال دوست داشتنی بدون برکت نمیمونه...نعمتاش یکی یکی پشت هم میان :) حالا نمیدونم شمام در حال حاضر شمالین یا نه ولی خب...قسمت اول پستتون حال و هوای شمال داره :)

:: به عنوان کسی که دیر صمیمی میشه باید بگم به نظرم آدمای ساکتی که ممکنه مقابلت بشینن و چیزی نگن آدمایین که تو خودشون حرفای زیادی دارن...نگاه هاشون به هر چیز و هر تک کلمه ای که از دهنشون بیرون میاد یه معنی ای داره...فقط کافیه یخشون بشکنه و چیزی بگن...طرف مقابل یا به کل ازشون ناامید میشه و ترجیح میده اولین دیدار همون آخرین دیدار باشه... ویا نه...طرح یه صمیمت پایدار رو میریزه...اینطور آدمایی رو باید شکافت...مطمئنن چیزای زیادی تو خودشون دارن...حتی نشستن و یه صبحانه خوردن توی سکوت هم میتونه لذت بخش باشه...مثل یه رازه بداخلاقن که فهمیدنشون زمان بر و شیرینه...

خیلیا هستن که میتونن همراه یه صبحانه ی خوشمزه شما باشن و از بداخلاقیاتون فرار نکنن...باید امیدوار تر باشین به خودتون :)
پاسخ:
هوای شمالی که من در اون نیستم..:-)

+من بد اخلاق نیستم
فقط دیر صمیمی میشم... این مساله برای خیلی ها غیر قابل تحمله...

+خداروشکر همیشه به همه چیز امیدوارم :-)
۱۹ شهریور ۹۵ ، ۱۴:۵۸ آفتابگردون ...
دنیای عجیبیه...گاهی نمیدونم دقیقا دلم چی می خواد! اما چند وقتیه حرف زدن برام یکی از سخت ترین کارای دنیا شده. توقعی از ادمای دور ندارم اما نزدیک تر ها اگه نگفته ها رو از چشمام نخونن بسیار دلخور میشم...
گاه و بیگاه دلتنگی، توبهبوهه جمعیت و گره کارهای مختلف بی مقدمه منو مسخ میکنه، کسی که نه میتونم نبینمش نه میشه که ببینمش!
دلم تنهایی میخواد یه مدت نسبتا طولانی یه جای دور...
راستی!کسی گفته بود خوش بحال انارها و انجیرها...دلتنگ که می شوند می ترکند....راست می گفت خوش بحالشان!
پاسخ:
این شلوغی بی موردی که تو زندگی همه ی ما به وجود اومده باعث شده که حس و حال انار ها و انجیر ها رو پیدا کنیم...

این روزا حتی اگه با هم صمیمی هم باشیم ، حداقل در مورد دوستان من اینجوریه ، که باز هم گوشیهای هوشمندمون رو درمیاریم و چیزهایی توش به هم دیگه نشون میدیم و یهو میبینیم نیم ساعته صورت همو نگاه نکردیم و سرمون تو گوشی بوده هر چند حالا با هم حرف میزدیم ... تااا بلاخره یه نفر داد بزنه بگه بردارین دیگه گوشیاتونو . یا مثلا به بهانه ی سلفی گرفتن که شده جز لاینفک قرارها و دیدارها ساعتها این گوشی ها هستن که جولان میدن و این گوشی هوشمند واقعا روی اعصاب هستش .
در مورد شما هم که میگید زود صمیمی نمیشید . طوری نیست به نظرم . شما به همون کافه ی خوشمزه دعوت کنین فوقش اگه موفق نشد یخ شما رو باز کنه به خوردن خوشمزه جاتش ادامه میده .

پاسخ:
متنفرم از این که در قرار هام بخوام با گوشیم کسی رو سرگرم کنم یا سرگرم بشم...

+این که چه کسی رو دعوت کنم خیلی مهم و چالش برانگیزه!
من دیدن ادم ها رو دوست دارم
ادم های واقعی که زل بزنیم تو چشماشون 
پاسخ:
موافقم
نگاه کردن به چشم ها نوعی حرف زدنِ وایرلسه!
ای بابا...حیف شد ...جای شما خالی پریروزمون بارونی بودووواونم چه بارونی :)

:: البته که بد اخلاق نیستین ولی تو پستتون از این کلمه استفاده کردین...اولین کامنت وبم از شما بود با همراه این شکلک " :-) " ...مطمئنن همچین آدمی حداقل از نظر من بداخلاق نیست...تو کامنتم منظورم از "راز بداخلاق" رازی بود که دیر میشه کشفش کرد و اون بداخلاق دومیه هم چیزی بود که خودتون تو پست نوشتین و صرفا تکرار بوده :)

:: اون خیلی ها کم طاقتن...البته شاید چون خودمم کمی تا قسمتی دیر صمیمی میشم همچین نظری دارم اما دیر صمیمی شدن چیزی نیست که نشه باهاش کنار اومد...چون بالاخره صمیمته ایجاد میشه و زندگی در کنار دوستی هایی که به وجود میاد جریان داره :)

:: عالیه...خداروشکر :)
پاسخ:
بارون عالیه :-))

+ من از گفتن واژه ی "بد اخلاق" ناراحت نشدم :-)
از عالی اون ور تر حتی :))

:: اگه یه درصدم احتمال می دادم که شاید از این واژه خوشتون نیومده باشه( نه اینکه ناراحت شده باشین.فقط خوشتون نیومده باشه) بازم باید می گفتم! :)

درددل نوشت: خیلی از ناراحتی ها و سوء تفاهما از همین چیزای کوچیک کوچیک شروع میشه! دنیا هر روز یه درس جدید بهم میده...سعی می کنم دانش آموز خوبی باشم و رعایت کنم :)
پاسخ:
ممنون که رعایت میکنید :-)
منم که حال و روزم مشخصه، از اول هم وجود خارجی و واقعی نداشته و ندارم :)
مترسکم به هر حال D:
پاسخ:
:-))

+کلا مجازی بودن برای ما بدجوری لذت بخشه...!
ممنون که اینقد شما خوبید :-)
پاسخ:
خوبی از شماست :-)
مرا به حرف بیاورد...
فکر می کنم مسئله همین جاست... حرف خودش میاد... کسی نمیارتش.. اگه نیومد حتما وقتش نیست...
به نظر من گاهی وقتا اصلا لازم نیست ادم به حرف بیاد. من جای شما نیستم ولی اگه من بودم ترجیح می دادم یکی از دوستای مجازی ام بیاد بشینه جلوم... بی هیچ حرفی... حرف چیه آخه... این همه حرف زدیم چی شد... اینجا هم همش داریم حرف می زنیم... بیاد بشینه و چند دقیقه با هم سکوت و همه چیزو به چشم ها واگذار کنیم..
یه همچین قراری واسه من می تونه بهترین اتفاق هفته و بلکه ماه باشه
پاسخ:
من که با قرار بصری و بی کلام موافقم اما فکر میکنم حوصله ی طرف مقابلم سر میرود...
از نوشته ها برمیاد که نویسندشون طبعش لطیف باشه و جدی یکم!آدمی با این ویژگی ها کم صحبت به نظر میاد.در واقع از اونایی به نظر میاید که اگر با یه آدم با روحیات مشابهتون  مقابل بشید ، اون ادم میتونه(ممکنه البته) شمارو به حرف بیاره.بهتون اینم میاد که وقتی هم صحبت مورد نظرتونو مقابلتون ببینید گرم و صمیمی و آروم شروع کنید به صحبت!آروم و باهیجان.
برداشت های یک خواننده ی نوجوان از یک درخت:|
پاسخ:
هوووم...
آفرین به شما :-)
(((-:ولی من خیلی دوست دارم بعضی ازین مجازیا واقعی میشدن
پاسخ:
گاهی من هم دوست میدارم...
به نظر من آدمهای دیر جوش اکثرا  بداخلاق  وکم حوصله و پرخاشگرن, و در مزاحمت برای مردم بسیار سمج و آویزان در حد چهار پنج  سال و بیشتر  .  .  .
پاسخ:
که اینطور...! :-/
وَ البته دویست و سی و هشت نفر :)
نمی دونی وقتی عکس بستنی ها رو میذارن چجوری با روح و روانِ ما بازی میکنن :/
بعد هر دوشون عکس ها رو پست میکن این بازی با روح و روان به توانِ دو میرسه :|
پاسخ:
اون 8 نفر جدیدالورود هستند و باید به آن ها هم فکر کنم...!

+:-)))
من میام به عنوان عکاس مراسم صبحانه
مطمئن باشید پشیمان نمی شوید.
پاسخ:
خوش تشریف بیاورید! :-)
درک نمی کنمتون گل پسر :)
بنظر من شما حقیقی تر از اونی هستید که فکر می کنید.فقط بعضی آدم ها به روی خودشون نمیارن که چقدر مهربونن.همین.
جدیدا خیلی دلم یه دورهمی مجازی می خواد.یکی ده سال دیگه هست اما نزدیک ترش هم قشنگه اگه بشه :)
پاسخ:
سپاس از لطف شما :-)

+دورهمی مجازی... خیلی کم پیش میاد (به صورت گروهی)...
۲۰ شهریور ۹۵ ، ۲۲:۱۸ پریســآتیـــس (:
اما من پرانرژی ام و زود صمیمی میشم (:

+ یبار دوستی ِ مجازی رو به واقعیت ڪشوندم ، پشیمون نیستم (: گاهی واقعا لازمه ...
پاسخ:
خیلی هم خوب :-)

+خدارو شکر که تجربه ی خوبی بوده :-)
یه درخت مجازی که حقیقی شود و اعتراف نکند !

اونم میشه... :)

پاسخ:
میشه اما سخته...
20
۲۲ شهریور ۹۵ ، ۰۱:۳۴ گمـــــــشده :)
قبلا گفتم بازم می گم..درخت انجیر ما میوه نمی ده چرا
:|||||
++من که مجازیم با واقعیم یکی شده ولی بازم ترجیحم همین مجازی موندنه
پاسخ:
نمیدونم والا!

+هووم...
به بد اخلاقی ات زل میزدم
زل میزدم و زل میزدم و زل میزدم
تا آب شود ...


پاسخ:
عجب نگاه سنگینی...
۲۲ شهریور ۹۵ ، ۱۲:۰۳ رفیعه رجعتی
خب این یه چیزه کاملا طبیعی هست!!شما در دیداره نخست ،چیزی برای صحبت نداری!!جز چند تا سواله بیهوده که برای شکستن سکوت هستند و آدم ترجیح میده سکوت کنه تا اون سوالای مسخره رو بپرسه!!!ولی گمان میکنم همیشه ام نباید حرف زد!گاهی یه نگاه،یه اشاره،یه سکوت،گواهه بر کلی مطلب و حدیثه!!
فکر میکنم اگر با یکی که مثل خودتون هست،دیدار نخست داشته باشین،واستون راحت تر باشه!!چون دراون صورت معذب نیستید که واییی این چقدر حرف زد با من!من یه کلمه ام نتونستم بگم و اونوقت سرزنش ها علیه خودتون شروع میشه!:)
پاسخ:
تحلیل درست و جالبی بود اما مثل خودم رو از کجا بشناسم و پیدا کنم؟
عیدتون مبارک آووکادو :-)
پاسخ:
سپاسگزارم:-)

+عید شما هم مبارک :-)
کمیابند!
گاهی حتی کم یابهای اینگونه هم همدیگر را تحمل نمیکنند!
حالا خمار باشد! آووکادو باشد... حتی اگر سرو باشد...
همان بهتر مجازی باشند آدمهای وبلاگستان
آدمهای وبلاگستان حتی نباید راه به شبکه های اجتماعی پیدا کنند!!!
اینجا همه چیز مقدس تر است انگار!
پاسخ:
موافقم 
شبکه های اجتماعی به واقعیت نزدیک ترند...!

+انگار...
یه غمی داشت این پست...

حرفام یادم رفت!!!یعنی نمیتونم بنوسمشون درست..

عیدتون مبارک
پاسخ:
...

+عید شما هم مبارک :-)
دوست های واقعی همه تنهام گذاشتن... یادشون رفت یه روزی منم بودم...
ولی دوست مجازیی دارم که یه روز ازم خبری نشه دلواپس میشه!
اما من حسی نسبت بهش ندارم... یعنی دلتنگش نمی شم اگه یه روز نباشه!
کلا سنگدلم!
تعداد آدم هایی که دوستشون دارم از تعداد انگشتان دست هم کمتره!
خیلی بده... دوست ندارم اینطوری باشم... اینطوری نبودم... اینطوری شدم!

+ عیدتون پساپس مبارک
پاسخ:
بی تفاوت شدن خطرناکه...

+عید شما نیز مبارک.
آقا عیتون مبارک
من از بلاگفا می خوام برم جای دیگه بلاگ آر خوبه؟
پاسخ:
عید شما هم مبارک

+شکر؛ بد نیست...
۲۲ شهریور ۹۵ ، ۲۳:۵۴ رفیعه رجعتی
ریسکه:) اهل ریسک هستید؟!
پاسخ:
اگر بخوام صادق باشم؛ نه خیلی...
۲۳ شهریور ۹۵ ، ۰۹:۴۱ قاسم صفایی نژاد
درخت حتی اگر مجازی هم باشد ریشه در واقعیت دارد. واقعیتی که یا خودت هستی یا خودت می‌خواهی اینگونه نمایش بدهی. 
من هم در مجازی صمیمی‌ترم تا واقعیت؛ البته در واقعیت هم به سردی شما نیستم. اما گاهی اوقات فکر می‌کنم، مجازی‌مان واقعی‌تر است از واقعی‌مان!
پاسخ:
مجازیِ واقعی تر...
یه دوستی یه روزی نوشته بود جوری لباسامو مرتب می پوشم انگار دارم میرم سر یه قرار خصوصی با"او"!!!
عاغا ولی خدایی چه قدر بعضی مواقع حس خوبی میده دیدار غیر منتظره یه دوست خستگی ناپذیر آ:)
پاسخ:
منم گاهی همین کارو میکنم...!

+دیدار غیر منتظره...

سلام 
پاسخ:
علیک سلام
من اگر قرار باشد یک روز عاشق شوم..!
حتما
عاشق خودم خواهم شد..
 آنقدر به این معشوقه ام اهمیت میدهم
 و دائما مراقبم ناراحتش نکنم..
.!برایش تیپ میزنم و از تیپش تعریف میکنم..!
 جالب است وقتی او میخندد من هم میخندم..!
او بلند بلند میخندد و من در درون با هزار درد میخندم..!
بعد هم با معشوقه ام میروم همان کافه ای که
 صبحانه هایش را خیلی دوست دارد..!
هر دو روی یک صندلی میشینیم..!
شاید یک روز همین میزهای دونفره..همین کافه های شلوغ از آدمها باعث جدایی من و خودم شود..!
هر بار که اینجا می آییم.!
 او احساس میکند تنهاست..!
 بغضش میگیرد و حتی من را فراموش میکند!
عجب صبحانه ای..عجب کافه جدا کننده ای..!
+ گل نگار
راستی دل خرمالوی پیر رو هم نشکنید..!:)
پاسخ:
فوق العاده زیبا بود ... سپاس :-)

+چشم :-)
منم خیلی سرد و بی احساسم :|
پاسخ:
هووم...
۲۶ شهریور ۹۵ ، ۱۰:۳۶ علیرضا رضایی
سلام، واقعا قلم خوبی دارید و جذاب داستان پردازی کردید. شاید این احساسات رو همه ما در زمان های مختلف کرده باشیم ولی ندونیم چجوری باید بگیم ازشون...
من مطالبتون رو دوست دارم...راستش میخواستم برای برادرم که نویسنده هست بفرستم مطالبتون رو بعد به این فکر افتادم که چرا نزارمش روی موضوع آزاد. نمیدونم با این سایت آشنا هستید یا نه...ولی اونجا این شانس رو به بقیه هم میدید که مطالبتون رو بخونند. منم به زودی وبلاگم رو شروع میکنم. از همین شنبه که هیچ وقت نمیاد...
پاسخ:
سپاسگزارم

+ان شاالله به زودی شروع کنید و موفق باشید :-)
۲۶ شهریور ۹۵ ، ۱۵:۳۸ یا فاطمة الزهراء
ولی من اعتقاد دارم میشه از مجازی در اومد و باید قبول کرد هر کس یه جوریه
یکی مثل سرو مثل بیگ بلاگر یا حتی خود من سریع خودمونی میشه و آدم راحتیه یک سری ها هم یکم اولش خجالتین و گرنه آدمی که کلا نتونه راحت باشه نداریم گمونم
پاسخ:
بعضی ها سخت غیر مجازی میشن، یعضی ها راحت...
راستش منم خیلی توی این فکرها بودم!
آی خوشمزه جات

و عکسهایی که همیشه همه در آن خوب افتاده اند
حتی آنهایی که حواسشان نیست

مجازی و حقیقی!
تا خالا فقط یکبار داشتم!
امشب!

بعد مدتها توی خان چپیدن و کار کردن و خواندن!
حالا باز تا مدتهای دیگر
هرکسی میرود شهری
پی کارش
انگار چیزی رخ نداده باشد!

مجازی و توی لاک خود بمانیم...
هوم؟!


پاسخ:
خوش به جال امشب...

+بمانیم ;-)
زیبا بود ♥
پاسخ:
سپاس 
۲۸ شهریور ۹۵ ، ۱۸:۲۰ میرزا قلمدون
دیر گرم شدن ها بهتره
این روزها رابطه ها زود گرم می شن اما از داخل خام می مونند
دیرگرم ها خوب گرم می مونند.
پاسخ:
هوووم... مثال جالبی بود ...
سلام من که نبودم من الان که یکشنبه شب هست پیدایم شده است خخخخخخ 
پاسخ:
!
 :-))
آسمان که نشد 
چرا درخت نباشم؟ 
وقتی 
تو 
در من
این همه پرنده ای...
ذهنم پُر از لانه هایی ست
که برای تو ساختم!
کامران رسول زاده 
" خوندمش یاد گل پسر افتادم :) " تقدیم به شما :)

پاسخ:
بسیار متشکرم :-))
هم نوشته هم نظر بچه ها .. سرگرم کنندس ..
بچه ها تقریبا همه ی حرفا رو زدن ..
وقتی تو دنیای حقیقی هیچ کس دنبال حقیقت ما نمی گرده .. حقیقت دنیای مجازی بدجور دلچسب میشه و همیشه لذت آخرین حرف ها ، آخرین پسند و آخرین عکس ها تا مدت ها زیر دندون آدم می مونه ..
یه وب عکس کوچولو دارم . خوشحال میشم نظرتو راجع به عکساش بدونم
ممنون
پاسخ:
نمیدونم چرا در دنیای مجازی توجه و کنجکاوی بیشتره...

+جالبه... کاش هر عکس یک خط نوشته مرتبط هم داشته باشه!
عالی بود
پاسخ:
:-)
اینطوریام نیست!
همه ی ما مجازی ها، آدمهای عادی جامعه هستیم، خیلی راحت هم میشه با دوستان مجازی ارتباط برقرار کرد، خیلی راحت تر از مردم کوچه و بازار!
پاسخ:
هوووم...
۰۵ مهر ۹۵ ، ۱۶:۳۱ خمار مستی
خیلی خوب بود اون پست آخری... ممنون
پاسخ:
خواهش میکنم :-)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">