اعترافات یک درخت

مجله ی هنری - درختی...

اعترافات یک درخت

مجله ی هنری - درختی...

<قاب شعر>

مثل یک بوسه نشستم تهِ آن گونه ی چال

اخم کردی و من از چاله به چاه افتادم

"یکتا رفیعی"

طبقه بندی درختی
آووکادو در فصول گذشته

لوگوی اعترافات یک درخت

دویست

پنجشنبه, ۱۹ اسفند ۱۳۹۵، ۰۶:۵۰ ب.ظ

وقتی که تاکسی را در کنار بزرگراه نگه میدارم و پیاده می شوم... وقتی که شب ها کمتر از سه ساعت می خوابم... وقتی که از بعضی ها متنفر می شوم و حالت تهوع می گیرم... وقتی که هشت کیلو در یک ماه وزنم کم می شود... وقتی که طعمِ قهوه را حس نمی کنم... وقتی که حوصله ی باز کردن اینجا را ندارم... وقتی که مورد ظلم واقع می شوم... وقتی که هر کسی دهانش را باز می کند... وقتی که به انتقام فکر می کنم... وقتی دخترِ عکاس بوی سیگار می دهد... وقتی که مدام به این ملال فکر می کنم... حتما یک کودکِ بازیگوش وسایلِ داخل ذهنم را از هم پاشیده...!

+بشنوید

دریافت

موافقین ۱۷ مخالفین ۰ ۹۵/۱۲/۱۹
آوو کادو

اعترافات

نظرات  (۲۷)

):
امیدوارم کودک بازیگوش بخوابه و وسایل توی ذهنتون رو مرتب کنید...
چیزی ندارم بگم 
بگذره این روزا...هر چه زودتر...الهی...
دعا برای بهتر شدن حال آووکادو...

:(
:((
۱۹ اسفند ۹۵ ، ۲۰:۵۶ گمـــــــشده :)
ای بابا
:/
میگذره این روزا
آهنگ:)
ان شاالله همه‌چی بهتر بشه :(
۱۹ اسفند ۹۵ ، ۲۳:۲۴ پرستو ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
یا اینکه همه گرگ های تو مغزت بهت حمله کردن :((((
۲۰ اسفند ۹۵ ، ۰۰:۲۲ آفتابگردون ...
هرجور حساب کنی هشت کیلو کاهش وزن خیلی زیاده. ببخشید اما آخرین باری که چکاپ رفتید کی بود؟ برید حتمااااا دوباره. فقط همین هشت کیلو برای دلیل کافیه...خواهش میکنم،میشه؟
این روزا همه زندگی رو سخت میگیریم. سخت نگیرید! خدا حواسش هست این بهترین تسکینه...حتما حالمون بهتر میشه کافیه بهش توکل کنیم.
این مدت چندین بار اینجا اومدم و رفتم. نگران بودم. برای بهتر شدن حالتون صمیمانه دعا میکنم...

پاسخ:
یادم نمیاد کی بوده...

+توکل بر خدا
من فک میکردم حالت دیگه خوب شده!! :((
چجوری میشه حال یه رفیق مجازی رو خب کرد؟!!! :(((
پاسخ:
نمیدونم واقعا
سلام.خوبید؟ البته ظاهرا که خوب بنظر نمیایید
شرمنده مزاحم شدم.تازگی ها عضو بلاگ شدم.خیلی از وبتون خوشم اومده.میشه... میشه لطفا کمک کنید وبم رو بهتر کنم؟
مثلا برام خیلی جالب بود موزیکی که گذاشتید.همچین قابلیتی هم داره؟
پاسخ:
داره، با کمی جستجو پیدا میکنید...
۲۰ اسفند ۹۵ ، ۱۲:۴۰ منتظر اتفاقات خوب (حورا)
اللهم غیّر سوء حالنا بحسن حالک.
:) 

میگذره ...واین حال بهتر میشه
به یادتم آووکادو و حس و حالتو درک میکنم..با نظر آفتابگردون هم موافقم ، اینهمه کاهش وزن ناراحت کننده س. الهی که حال ِ جسم و روح و دلت خوب ِ خوب بشه.آمین.
پاسخ:
ممنونم
نمیدونم چی شده که باز به هم ریختی!
نمیدونمم راه خوب شدن چیه! :(
فقط میتونم دعا کنم زودتر حالت خوب خوب بشه...
یکم استراحت کن.
یکم کمتر فکر کن.
۹۵ که نفسای آخرشه... امیدوارم ۹۶ برات پر برکت باشه... و هر سال پربرکت‌تر از سال قبل .
پاسخ:
استراحت...
متشکرم.
۲۰ اسفند ۹۵ ، ۲۲:۳۶ منِ ناشناس
انتظاریک هنوز شاداز شمارو داشتم.
امیدوارم هرچه زودترهمه چی روبه راه شه.
ای بابا...
امیدوارم این روزا بگذرهو روزای خوبی در انتظارتون‌باشه
۲۱ اسفند ۹۵ ، ۲۰:۰۶ نیمه سیب سقراطی
http://s8.picofile.com/file/8289157400/02_Tahamol_Kon_Fars_Kids_.mp3.html
پاسخ:
وای که چقدر خاطره با این آهنگ اومد به سراغم!
به قولِ شوپنهاور زندگی همین آونگِ میانِ رنج و ملال است؛
گاهی باید وسایلِ داخلِ ذهن را ریخت دور، تا کودک کاری نکند!
پاسخ:
هوووم...
دلتنگی یعنی،
فاصله ای که با هیچ بهانه ای پر نمی شه

دلتنگی یعنی،
عکسایی که نگاه کردن به اونا،رویاهات رو خیس می کنه

دلتنگی یعنی،
بغضی که باهاش کلنجار میری تا یهو نشکنه

دلتنگی یعنی،
اس ام اس هایی که فرستاده نمی شه،نوشته هایی که ثبت موقت می شه

دلتنگی یعنی،
لحظه هایی که با خودت زمزمه می کنی
" حتا دیگه اومدنت،بهم کمک نمی کنه "

دلتنگی یعنی،
امروز ...

ولی من امیدوارم دیگه هیچ وقت دلتون تنگ نباشه.
پاسخ:
ممنونم...
سلام
الهی سرتون سلامت و حال دلتون همیشه خوش باشه ....
پاسخ:
سلام
متشکرم
:(
هعی

عکس هم عالی 
سلام عصرتون بخیر 
روزای آخر سالتون پر برکت .

این سیستم پیام گذاشتن و جواب دادنتون رو دوست دارم، ولی ....
ولی من نمیتونم اینقدر مختصر و مفید بنویسم .... ( چرا اینجا شکلک نداره خب ...)

امیدوارم نبودنتون به خاطر مشغله های شب عید باشه .... بعد از عید که منتظر اومدنتون باشیم؟؟

پاسخ:
سلام
من همیشه سعی میکنم مختصر بنویسم...

+توکل بر خدا
یه سوال بپرسم ؟
چرا اسم پست دویست شد !!؟؟
پاسخ:
چون دویست امین پستِ این وبلاگِ...
من شما رونمیشناسم اما هربارکه اینجا میام..یه حس خاصی بهم میده وهربار ازخدا میخوام حالتون بهترشه وبغض میکنم..نمیدونم شاید ازحجم غصه ایه که با تمام وجودم حسش میکنم نمیگم درک میکنم اما عمیقاحس میکنم..ازخدامیخوام حالتون خوب شه:'(
پاسخ:
متشکرم دوست خوب :-)
با این حالتون احتمالا کودک درون ذهنتون کلا اتاقو به اتیش کشیده :)))))))))
پاسخ:
احتمالا...
عالیییییی بود
یه سری هم به من بزنید
مرسی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">