اعترافات یک درخت

مجله ی هنری - درختی...

اعترافات یک درخت

مجله ی هنری - درختی...

<قاب شعر>

مثل یک بوسه نشستم تهِ آن گونه ی چال

اخم کردی و من از چاله به چاه افتادم

"یکتا رفیعی"

طبقه بندی درختی
آووکادو در فصول گذشته

لوگوی اعترافات یک درخت

گزارش انفجار مین!

جمعه, ۳ شهریور ۱۳۹۶، ۰۶:۴۵ ب.ظ


نشسته ام پشت میز و مقدار زیادی کار روی آن تلنبار شده... گوشی را برمیدارد و شماره ام را لمس می کند و می خواهد سریعاً نام کتابی بگویم تا بخرد. بدونِ فکر نام کتابی را می گویم؛ راضی نمی شود؛ می گوید برو و یک صفحه اش را برایم بخوان! از کتابخانه بیرونش می کشم و صفحه ای خودش را باز می کند! انگار که تا خورده باشد! برایش می خوانم. چیزی نمی گوید؛ چیزی نمی گویم...

نظرات  (۲۶)

:)
پاسخ:
:-)
۰۳ شهریور ۹۶ ، ۱۹:۰۲ بهارنارنج :)
:)
پاسخ:
:-)
مستور ... :)
پاسخ:
:-)
۰۳ شهریور ۹۶ ، ۱۹:۰۵ فروردین دخت
توی  همین یه صفحه میشه فهمید ک نویسنده بار غم بزرگیو به دوش میکشه...:(
اسم کتاب همون عنوان پسته؟؟

پاسخ:
شاید...

+اسم کتاب "بهترین شکل ممکن"
۰۳ شهریور ۹۶ ، ۱۹:۵۵ زیـ^ـــ^گما !!

:)

پاسخ:
:-)
هر چه بیشتر به آن نور بتابانیم کمتر دیده میشود:)
چقدر عالی بود..یاحتی سلاخی کردن موضوع:)
علاقه بیشتری به چیزهایی که ناگفته موندن و سلاخی و پرپر نشدن ! پیدا کردم:)
+ستاره روشن شما:) اکسیژن میشه برامون :)جناب آووکادو
پاسخ:
خیلی هم خوب :-)

+سپاس از لطف شما :-)
و من یک عادت نامعقولی دارم که همیشه میرم سراغ خاطرات «تلخ» گذشته! یعنی بی‌تردید اونقدر بهشون فکر می‌کنم که اشکم رو در بیارن :| :))
پاسخ:
اوه اوه، وسط میدان مین؟!
در حین اینکه موافقم
مخالفم هستم و درصدش بیشتره حتی
گاهی عدم یاداوریش، توی اینده منجر به یه مسائلی میشه که هیچ نمیدونی دلیلشون چیه!
روانشناسا بهتر میتونن توضیح بدن، ولی عدم تمایل به یاداوری خاطرات تلخ، مغزو وادار میکنه بصورت ناخوداگاه یه سری جزییات اصلیرو از بخش قابل دسترس حافظه خارج کنه
کلا در اینده به ضرر ادم میشه
موافقتم سر روزمره دست و پا نزدن توشه
و در پاورقی عرض کنم که اینی گفتم، با اون درس گرفتن از گذشته خیلی توفیر داره
اون نیست
پاسخ:
احتمالا درست میگی! اما باید بیشتر توضیح داده بشه این مساله :-)

+یا مثلا من بیبشتر راجع بهش مطالعه کنم...
و منفجر می شود مین میان لحظه های بی حوصلگی :|
به امید انفجار های رنگارنگ خوشحالی و نشاط :)
پاسخ:
متشکرم :-)
گاهی اوقات یادواردی خاطرات گذشته فلج کنندست. حتی اگر یه سری خاطرات معمولی باشن ! 
ولی خوب ادم خاطره باز که این چیزا حالیش نیست :)
پاسخ:
احتمالا همینطوره! :-)
به جمع مبهم نویسا پیوستگی انگار!!! ^__^
نمیدونم چقدر اینکه "اونی که کتابو بهش معرفی کردی، کیه" مهمه...
کلا امیدوارم اتفاقای خوبی در شرف وقوع باشه :)

+ با منتشر شدن پستت تو کتابلاگ موافقی؟
البته من فقط میخوام پیشنهاد بدم، نمیدونم قبول میکنن یا نه!
پاسخ:
شاید!!
خودمم امیدوارم در شرف وقوع باشه! :-)

+اگه ملت اغفال نشن، چرا مخالف باشم؟!
قبل تر ها وقتی یه جایی بودم که باید جدی رفتار میکردم ولی خنده ام میگرفت با یادآوری خاطرات گذشته و پریدن وسط میدون مین خنده که از روی صورت محو میشد هیچ، یه اخم هم روی صورتم جاخوش میکرد.
یادآوری خاطرات گذشته واسه جلوگیری از خنده در بعضی مواقع ضروری است
پاسخ:
چه ترفند هوشمندانه ای...
۰۴ شهریور ۹۶ ، ۲۲:۳۹ פـریـر بانو
هووومممم...
یاد آوری خاطرات تلخ گذشته...

گاهی حتی اگر بخوایم فراموش کنیم هم ذهن سرکشمون نمیذاره. دستمون رو ول می کنه و می پره وسط میدون مین و...بوووومممممممم!

ترکش هاش می‌خوره به گلومون و میشه بغض،

می‌خوره به قلبمون و میشه درد،

می‌خوره به چشممون و میشه...
پاسخ:
هوم... و میشه اشک...
دیگه واقعا داره رگ فضولیم باد میکنه!! :))))))))
پاسخ:
خبری باشه خبرت میکنم! :-)
۰۵ شهریور ۹۶ ، ۱۵:۴۹ رویا رویایی
بعضى از خاطرات تلخ هستندکه خاطره نمى شوند
 همینجورى تا آخر عمر جلوى چشماتند 
کاش واقعا خاطره مى شدن یه جایى از تاریخ توقف مى کردند کاش
پاسخ:
یاد های بدون توقف...
این پست
گریه کردم خیلی خیلی........
پاسخ:
گریه چرا؟
سلام ممنون میشم به وبلاگ منم سر بزنین
گاهی خاطرات تلخ رو خودمون میسازیم و غصه شو هم خودمون میخوریم, اما بیشتر اوقات همین خاطرات تلخ تجربه از یه سوراخ دو بار گزیده نشدنه هر چند تلخ و ناگوار باشن
پاسخ:
موافقم که هر خاطره تلخ، یک تجربه ی گران هم هست...
۰۹ شهریور ۹۶ ، ۱۹:۲۷ نیمه سیب سقراطی
منفجر میشن با یه نگاه با یه جمله با جرقه ی ترسی ته ذهنت ... 
پاسخ:
با کوچک ترین چیز ها...
۰۹ شهریور ۹۶ ، ۲۱:۰۶ مبهم الملوک
😊 وقتی پست رو میخوندم داشتم اهنگ million reasons از lady gaga رو گوش میکردم.....حس خوبی بود 

#انگاری کسی با من کار داشت؟اره گندم؟! 😊
پاسخ:
خوشحالم :-)

+گندم؟!
ما کارهای غیر معقول میکنیم . اونم زیاد
پاسخ:
هوم
۱۰ شهریور ۹۶ ، ۱۵:۵۰ زیـ^ـــ^گما !!

به دلیل قیمت کمرشکن کتب کنکور، فعلا نمیشه این کتابو خرید.فعلا فقط میشه غصه خورد.:(

پاسخ:
قیمتش خیلی زیاد نیستا...

درسته ولی اگه وارد مغازه بشم نمیتونم فقط با یک کتاب خارج بشم:)))

پاسخ:
هوم :-))
اگه دیدم جایی مقاله ش رو، برات میفرستم:)
پاسخ:
ممنونم :-)
متنش جالب بود
۲۹ آذر ۹۶ ، ۱۸:۰۳ مبهم الملوک
نظر گندم:  مبهم نویسا! 
من نوشته میشم؟! چه خفنم ^_____^
پاسخ:
:-))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">