اعترافات یک درخت

مجله ی هنری - درختی...

اعترافات یک درخت

مجله ی هنری - درختی...

<قاب شعر>

مثل یک بوسه نشستم تهِ آن گونه ی چال

اخم کردی و من از چاله به چاه افتادم

"یکتا رفیعی"

طبقه بندی درختی
آووکادو در فصول گذشته

لوگوی اعترافات یک درخت

در این قطبِ سکوت، پاییز طولانی تره

پنجشنبه, ۳۰ آذر ۱۳۹۶، ۱۱:۱۵ ب.ظ


تاریکی زیر نور فراموش شده ای از یک چراغ خواب همه ی اتاق را پر کرده بود. خواب روی پلک هایم قدم های سنگین می‌زد. چشم هایم تسلیم نمی‌شدند. از روی کاناپه بلند می‌شوم و چرخی در خانه می‌زنم. یادم می‌آید که همیشه یلدای سفید پوش را آرزو داشتم. یلدایی که آرام آرام برف روی پشت بام ببارد و سفیدش کند... یا شاید یلدایی که لباس یک تکه و آبی رنگ بپوشد و جلویم بنشیند و ساق پاهای سفیدش روی مبل خودنمایی کند و موهای خرمایی رنگش که همیشه بوی شامپو می‌ دهد، دلربایی کند و به کتابی که در دست دارد خیره شود و برای این پاییزِ طولانی، فال حافظ بگیرد و بی دلیل بخندد و بخندد و چالِ لپ هایش عمیق‌تر شود...  شال گردنم را برداشتم و از پله ها بالا رفتم تا به پشت بام برسم. هیچ گوشه ی گرمی روی پشت بام نبود و من عبور شب را این بالا تا رسیدن به صبح مرور می‌کردم و سکوت در نگاهم و در ساختمان های اطرافم تکرار می‌شد و گوش هایم را می‌خراشید. انگار به اینجا تبعید شده شده بودم. به ارتفاعی سرد و بی تفاوت، که نا عادلانه بود.

عکس: آووکادو/ بهمن 95

+بشنوید

دریافت

موافقین ۱۵ مخالفین ۰ ۹۶/۰۹/۳۰
آوو کادو

اعترافات

نظرات  (۱۵)

۳۰ آذر ۹۶ ، ۲۳:۲۸ بهارنارنج :)
از ویژگی این یلدا فقط اسم یلداشو نداشتم:))


چ عکس قشنگی
من ترجیح میدادم بارون بباره:)
پاسخ:
:-)
۰۱ دی ۹۶ ، ۰۲:۲۶ פـریـر بانو
آووکادو...
پاسخ:
بله...
۰۱ دی ۹۶ ، ۰۹:۵۲ مترسک ‌‌
چه وصف قشنگی از یلدا بود... با اجازه کپی‌اش کردم توی یادداشتام :)
پاسخ:
:-)
۰۱ دی ۹۶ ، ۱۹:۱۴ بامبـو ❧☘☙
یلدا
رج به رج خیالت را میبافم
میشود بیایی 
این دوست داشتن را دور گردنت بیندازم؟

با خوندن این پست یهو این متن اومد تو ذهنم...
پاسخ:
ممنونم بامبو جان، زیبا بود :-)
۰۲ دی ۹۶ ، ۱۱:۵۱ گندم بانو
باید میرفتی خونه مترسک‌اینا!! :))
پاسخ:
موافقم! :-)
چند روز پیش رفته بودم بالای پله اضطراری های فلزی ساختمون خوابگاه و تاریک شدن روز رو تماشا میکردم، هوای اصفهان آلوده است، دلگیر شده هواش. 
+ زلزله تهران تا صبح بیدار نگهم داشت. ای کاش تموم می‌شد. 
پاسخ:
آلودگی و وارونگی دما در اصفهان وحشتناکه...

+من از جام تکون نخوردم!
یلدا برای من همیشه یه پیرزن مو پشمکیه که از اومدن و رفتن نفس بعدیش هم مطمئن نیست...
کاش یلدای منم جوون بود!
پاسخ:
یلدای پیر ممکنه کمتر آدمو غصه بده!
تبعیدی تلخ در امتداد دلبرانه های یلدا
پاسخ:
...
قشنگ نوشتید...
پاسخ:
:-)
هی یلدا ...
۰۷ دی ۹۶ ، ۱۱:۱۲ مسـ ـتور
هر وقت نوشته هاتون رو میخونم هرچند اگه تلخم باشن دلم میخواد با کلمه ها همراه بشم، شاید دلم میخواد همون دور و برها باشم، اصلا شاید دلم میخواد خود شما باشم...
اینقدر که قشنگ و دل نشین توصیف می کنید...
(: 
پاسخ:
شما لطف دارید...

+جای من بودن سخته...
Very good
عکس، متن، آهنگ هر سه زیبا...
پاسخ:
:-)
۲۳ دی ۹۶ ، ۱۴:۳۲ علی کوهی عین الدین
قشنگ نوشتی
آهنگشم خیلی خوب بود
۲۷ دی ۹۶ ، ۱۷:۴۷ ماه بانو
عالی بود

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">