جام جهانیِ چشمات :: اعترافات یک درخت

۱۸ خرداد ۹۷ ، ۱۳:۳۹

یک دیوانه

[کنترل را گرفته و شبکه را به دو، با یک لبخند ملیح و دلبرانه تغییر میدهد و حق اعتراضی هم وجود ندارد]

(مگر در مواردی خاص البته که هر دو طرف اهل فوتبال باشن)

۱۸ خرداد ۹۷ ، ۱۴:۰۷

بهرنگ قدوسی

با حال گفتی😁😁😁

۱۸ خرداد ۹۷ ، ۱۴:۲۵

بهارنارنج :)

زیبا بود:)

۱۸ خرداد ۹۷ ، ۱۴:۳۱

اَسی ...

بسیار زیبا بود!

۱۸ خرداد ۹۷ ، ۱۵:۰۸

آشنای غریب

نترسین حریفتون قدره اگرم هم ببازین چیزی از ارزش هاتون کم نمیشه :)))

۱۸ خرداد ۹۷ ، ۱۷:۵۱

Frozen Fire

چه دلنشین...

۱۸ خرداد ۹۷ ، ۲۳:۵۹

گندم بانو

خوشحالم که باز پستای عاشقونه میخونم اینجا. :)

۱۹ خرداد ۹۷ ، ۱۱:۱۵

گمـــــــشده :)

خیلی عالی بود😀😀

۱۹ خرداد ۹۷ ، ۱۲:۳۱

گندم بانو

واو!! چه عالی :)

۱۹ خرداد ۹۷ ، ۱۳:۲۹

هلما ...

از خوبی این پست همین بس که یه ساعت بیشتره دارم آرشیو این وبلاگ رو میخونم. :)

۱۹ خرداد ۹۷ ، ۲۱:۵۶

Huma Saur

اُی خِدا !! :-))

بعد از پست قبل این پست لازم بود -_-

هم اتاقی ام پرسیده بود لبخند برای چی؟ حالا میگم برای این مدل پست ها و این مدل پاسخ کامنت ها :-))

۱۹ خرداد ۹۷ ، ۲۲:۳۰

Huma Saur

:-)

۲۰ خرداد ۹۷ ، ۰۰:۰۵

פـریـر بانو

اصلا آووکادو عاشقانه می‌نویسه من کیف می‌کنم! :))

منتظرم اون اتفاق ویژه بیفته و بیشتر بشه این پست‌ها. و من هم هی ذوق کنم بابتش. :))

:: ممنون بابت دعوتتون. حتما می‌نویسم. ^__^

:: وقتی نهال بودم رو یادتونه؟ اون رو هم خیلی وقت پیش نوشتم ولی پیش‌نویس کردم؛ نمی‌دونم چرا...

۲۰ خرداد ۹۷ ، ۰۴:۴۳

ح. شریفی

پس " جام جهانی چشمات " کو :)

به این نتیجه رسیدم که ایران از اسپانیا می بازه، از نوع باخت غرور آفرین :)

خوب نوشته بودید.

۲۰ خرداد ۹۷ ، ۱۰:۵۱

فرشته ...

انقدر این پست عاشقانه‌ها خوبه،حال ادم رو خوب میکنه:)

امیدوارم حال خوب عاشقانه‌هاتون مستدام، و واقعی باشه البته:)

۲۱ خرداد ۹۷ ، ۱۱:۰۲

mr point

عجب جامه جهانی خواهد شد

۲۱ خرداد ۹۷ ، ۱۴:۱۳

فانوس

تازگی تو نوشته هاتون خیلی جسم نویسی یا کالبدنویسی دارین؟

بوسه.چشم.لپ.چال.آغوش...

دلیل خاصی داره آیا؟

اونا که دور از آغوش موندن فکر می کنن آغوش ته دنیاس

اما آنها که محبوس آغوشن می دونن که مثل طاعون باید ازش گریخت.

۲۲ خرداد ۹۷ ، ۰۰:۳۵

میم . الف

بسی زیبا ... :))

۲۲ خرداد ۹۷ ، ۰۱:۵۶

مسـ ـتور

بعد خوندن متن همین طور داشتم با خودم می گفتم چقدر قشنگ، چقدر لطیف که رسیدم به دعوت شدگان و ... واقعا تعجب کردم!

طی دو سال و چند ماهی که من به بیان اومدم شما اولین بلاگری هستید که بنده رو به یه چالش دعوت کردید و خب هم هیجان زده و هم شگفت زده ام الان؛ از این همه لطفی که نسبت به من داشتید متشکرم جناب آووکادو (:

من هنوز پست مربوط به "وقتی نهال بودم" رو ننوشتم اما تو قسمت برچسب زرد مدیریت وبلاگم یادداشت کردم که بعد کنکورم بنویسمش حتما و الآن هم چیزی تا کنکور نمونده، اگه اجازه بدید من این دو تا پستِ بدهکاری رو بعد از 8 تیر ماه بنویسم؛ اجازه هست استاد؟ (: