اعترافات یک درخت

مجله ی هنری - درختی...

اعترافات یک درخت

مجله ی هنری - درختی...

<قاب شعر>

مثل یک بوسه نشستم تهِ آن گونه ی چال

اخم کردی و من از چاله به چاه افتادم

"یکتا رفیعی"

طبقه بندی درختی
آووکادو در فصول گذشته

لوگوی اعترافات یک درخت

هالووین واقعی خاورمیانه است

يكشنبه, ۱۰ آبان ۱۳۹۴، ۱۰:۳۱ ب.ظ

در غرب به دلیل برخی کمبودها و نبود امکانات و عقل درست و حسابی مراسمی وجود دارد به نام هالووین که مرسوم است در این روز عده ای فریب خورده با لباس های عجیب و گریمی ترسناک به خیابان می آیند و همدیگر را می ترسانند. نفری یک کدوحلوایی هم می گیرند و تویش را خالی می کنند که بگویند ببینید ما چقدر ترسناکیم. واقعا که غرب هرکاری می کند با شوآف و نمایش همراه است. اینجا در خاورمیانه با این که مردم هر روز خدا هالووین دارند و کلا توی هالووین زندگی می کنند، مراسمی از این دست را ساده و بدون هیچ تکلفی به انجام می رسانند. در بسیاری از مواقع هم خود شخص خاورمیانه ای نیازی نیست کاری انجام دهد، بقیه محبت دارند و هالووین را برایش ایجاد می کنند. مثلا طرف با رفیقش دارد توی خیابان راه می رود، یهو رفیقه بدو بدو به سمت مغازه ای می دود و می چسبد به شیشه مغازه و بااااامب ... یکی هست که دیگه نیست! توی خانه نشسته ای یهو بمب می افتد وسط هال و بااااامب ... توی عروسی داری قر می دهی که یهو باااااامب ... سوپرمارکت داری تخم مرغ می خری باااااامب ... توی حموم داری ... بااااامب (خب بگذارید جمله کاملا منعقد بشه بعدا بزنید، بی وجدانا!) آن وقت این غربی ها یک شب در سال هالووین دارند، فلک را سقف می شکافند از بس روی همین یک شب مانور می دهند. یکی را در همین غرب دیدم خودش را به حالتی درآورده بود که مثلا دستش قطع شده و چند قطره سس خرسی هم خالی کرده روی آستینش که مثلا خون می چکد. گویا بقیه هم باید از دیدن ایشان می ترسیدند. همین داستان نسخه واقعی اش این طرف ها اتفاق بیفتد، یعنی به طرف بگویی آقا دستت قطع شده! یک نگاهی به آستین خالی اش می اندازد و می گوید اشکال نداره دوباره در میاد! حالا اینها مسائل کوچک هستند. در سوریه یک ترس و دلهره نابی وجود دارد که غرب از درک آن عاجز است. یک بار یک بنده خدایی که کلا در جریان درگیری های سوریه بی طرف بود و بیشتر برایش بازی زیبا و جوانمردانه مهم بود نشسته بود توی خانه اش و داشت فوتبال نگاه می کرد که ناگهان یک گروه مسلح در را شکستند و وارد خانه شدند. سردسته افراد مسلح گفت: عضو کدام گروه هستی؟ مرد گفت: گروه اخبار لحظه به لحظه فوتبال سوریه. یک گلوله به بازوی راستش شلیک کردند. فهمید منظورشان تلگرام نیست، گفت: خواهش می کنم نزنید. میگم! گفتند: عضو کدام گروه هستی؟ نگاهی به اطرافش کرد و با تردید گفت: جبهه النصره؟ یک گلوله دیگر به بازوی چپش شلیک کردند. پرسیدند: عضو کدام گروه هستی؟ گفت: ارتش آزاد؟ یک گلوله به پای راستش شلیک کردند. گفت: احرار الشام؟؟؟ یک گلوله به پای چپش شلیک کردند. گفت: میشه یه راهنمایی بکنین؟ یک گلوله شلیک کردند که خطا رفت. مرد کمی به لباس ها و تیپ مبارزان دقت کرد و فهمید عضو داعش هستند. با خوشحالی گفت: فهمیدم! فهمیدم! نزنید ... من با شما تو یه گروه هستم. گفتند: عضو کدام گروه هستی؟ گفت: داعش! متاسفانه چون اعضای داعش هیچوقت به گروه خودشان نمی گویند داعش و بطور کلی روی این اسم حساسیت دارند ضمن راحت کردن مرد فوتبال دوست از خدمت او مرخص شدند و به مقر خود برگشتند. متاسفانه حقیقتی که وجود دارد این است که این طرف ها زامبی ها مثل غرب ادا در نمی آورند و واقعا می خورند. سوپرمن هم این طرف ها پیدا نمی شود، بر فرض اگر باشد هم به اقتضای اسمش یا سوپرمارکت دارد یا دارد سی دی الکسیس سانچز توزیع می کند! تنها دلخوشی اهالی خاورمیانه داشتن اصالت است! در روز هالووین قامت راست می کنند و با گردنی افراشته می گویند: حداقل اینجا ترس و وحشتش اصالت داره! مثل غرب فِیک نیست. به همین چیزها دلخوشند. به همین چیزها دلخوشیم.
آیدین سیارسریع

بی قانون

موافقین ۸ مخالفین ۰ ۹۴/۰۸/۱۰
آوو کادو

بی قانون

نظرات  (۱۵)

خاورمیانه ی پر آشوب...
:(
پاسخ:
متاسفانه..
خیلی خوب نوشتید..
دارم بهش فکر میکنم...
پاسخ:
خوب نوشتند...
فکر کردن نعمت است...
۱۱ آبان ۹۴ ، ۰۴:۰۵ فاطیما کیان
محشر نوشتی , من توی اینستای ایرانی ها هم دیدم که جشن هالوین گرفتن و میک آپ ترسناک داشتن !
پاسخ:
من ندیدم!
جالب است :-)
من به وضعیت فعلی سوریه خلاصه‌طور میگم: مجمع دیوانگان!
یه سری دیوانه که خودشونم نمی‌دونن چه مرگشونه افتادن به جون هم :|
پاسخ:
خودشون میدونن احتمالا!
ما نمیدونیم چشونه!!
۱۱ آبان ۹۴ ، ۰۹:۱۶ مهدی رنجبر
متن خیلی خوبی بود 
تشکر!
پاسخ:
خواهش میکنم :-))
حرفی ندارم 
پاسخ:
:-)
واقعا.. فیض بردیم.

حموم رو هم خوب اومدی:))

اینا رو هم کاش کسی گوشش بدهکار بود......
پاسخ:
:-)
کاش ..
ای بابا... :/
پاسخ:
چرا ای بابا؟!
:)) 

کامنتی ندارَم فقط لِذَت میبَرَم از نوشتَتون ;)))
پاسخ:
:-)
ای بابا از واقعی بودن این هاوولین...
هم خنده م گرفت ، هم ...
پاسخ:
که این طور...
نمیدونم والا!
دیوونن انگار:/

پاسخ:
بله ...
الکسیس سانچزو خیلی خوب اومده بود با علامت تعجب پشتش :)))
پاسخ:
بله!! ;-)
دهه ی اول  محرم شهید آورده بودند دانشگاهمون

شهید مدافع حرم حضرت زینب یه جووون که فقط وقتی عکسشُ که دختر کوچولوی یکسال و نیمه اش بغلش بود دیدم طاقت دیدنِ پیکرشُ نداشتم...

هیچی فقط می خواستم بگم این دختر کوچولویی که باباش شهید شد حق داشت سالها ی سال باباشُ داشته باشه... شادو آروم!
پاسخ:
:-((
۱۵ آبان ۹۴ ، ۲۳:۲۱ شاهین اشتری
آفرین
پاسخ:
:-)
۲۴ آبان ۹۴ ، ۲۰:۲۰ فروردین دخت
درود به این قلم
پاسخ:
:-)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">