شور شده دیگه!
دوم آذر سال 1312، روستای کاهک کویر مزینان. مادر: «اسم بچه رو چی بذاریم آقا محمدتقی؟» پدر: «بذاریم کوروش کبیر.» مادر: «نه بابا... الآن تو بازارچه داد بزنی کوروش، نصف جمعیت برمیگردن!» پدر: «پس بذاریم اُرد بزرگ!» مادر: «ارد بزرگ دیگه چیه؟! بذاریم سهراب سپهری.» پدر: «نه سهراب سپهری زیادی شُله. اون صلابت لازم رو نداره. میگم بذاریم نزار قبانی. دست هم توش کمه. هان؟ چطوره؟» مادر: «بذاریم نزار؟! نذاریم نزار!» پدر: «نذاریم نزار؟ پس چی بذاریم؟!» مادر: «بذاریم اوریانا فالاچی.» پدر: «اسمه؟!» مادر: «نه اشیاء از الف! اسمه دیگه.» پدر: «ببین! دیگه داری از اخلاق خوش من سوءاستفاده میکنیا. خون اروپاییا رنگینتره؟ نزار قبانی بده، اوریانا آپاچی خوبه؟ بچه رو تو مدرسه مسخره نمیکنن؟» مادر: «یافتم! حسین پناهی چطوره؟ خوبه دیگه. یه حس غم و حسرت خاصی هم توش هست. نظرت؟» پدر: «داریم نزدیک میشیم. جنس اسمشو دوس دارم ولی یه کم باید عمق علمی بهاش ببخشیم.» مادر: «فهمیدم! اسمشو بذاریم دکتر علی شریعتی!» پدر: «خودشه! خودشه! همونیه که میخواستم! وای پسر چه پوزی از فامیل بزنیم تو تلگرام!»
بی قانون
+زادروز دکتر شریعتی گرامی باد