اعترافات یک درخت

مجله ی هنری - درختی...

اعترافات یک درخت

مجله ی هنری - درختی...

<قاب شعر>

مثل یک بوسه نشستم تهِ آن گونه ی چال

اخم کردی و من از چاله به چاه افتادم

"یکتا رفیعی"

طبقه بندی درختی
آووکادو در فصول گذشته

لوگوی اعترافات یک درخت

۳ مطلب در بهمن ۱۳۹۵ ثبت شده است

بعضی چیزها به صورتی سنگین و بی رحم می آیند و خود را روی تو می اندازند و دور تو را می گیرند و توی استخوانت فرو می روند و همه وجودت را پر می کنند و عقلت را می ربایند... مثل این دردِ دندانِ شماره ی هفت بالا، سمتِ چپ که بیست و چهار ساعت است، امانم را بریده... انگار که ریشه اش تا مغزم ادامه دارد... باید فردا تیشه به ریشه اش بزنم!

موافقین ۵۳ مخالفین ۱ ۲۵ بهمن ۹۵ ، ۲۱:۳۰
آوو کادو


پیش آمده که مهمان باشم و چند ساعت از نیمه شب گذشته باشد و خواب از چشمانم فرار کرده باشد و مثل شب گرد در خانه ی عمویم راه بروم و از پنجره، کوچه را تماشا کنم و با گلدان های پشت پنجره ی آشپزخانه پچ پچ کنم و با آنها آشنا شوم؛ بعد دختر عمو جان که آمده سر یخچال آب بنوشد با دیدن من از جایش بپرد و از ترس خشک شود و نفسش بند بیاید... بگذریم که وقتی آرام شد برایم نسکافه آماده کرد و جای گلدان های سخنگو را گرفت...

عکس: آووکادو/  1395.11.12

۳۹ نظر موافقین ۳۱ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۵ ، ۱۸:۳۰
آوو کادو

دستم را در جیبم فرو بردم تا مشتم به سمت صورتش رها نشود. باور کنید از تمام قول و قرار ها متنفرم مخصوصا نوع مردانه اش..! به قول استاد دولت آبادی " فی‌الواقع که چقدر بی چشم و روست این آدمیزاد...مثل گرگ ، آدم را پاره پاره می‌کند و فردایش راست راست در خیابان راه می‌رود...این چه جور گرگی است که تا روز پیش از غارت ، حتی تا ساعتی پیش از غارت از بره هم رام‌تر می‌نماید..."

کلیدر/محمود دولت آبادی

موافقین ۴۷ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۵ ، ۲۲:۰۰
آوو کادو