اعترافات یک درخت

مجله ی هنری - درختی...

اعترافات یک درخت

مجله ی هنری - درختی...

<قاب شعر>

مثل یک بوسه نشستم تهِ آن گونه ی چال

اخم کردی و من از چاله به چاه افتادم

"یکتا رفیعی"

طبقه بندی درختی
آووکادو در فصول گذشته

لوگوی اعترافات یک درخت

۷ مطلب با موضوع «مینیمال» ثبت شده است

عقربه ها رژه می‌روند. نشسته ام و پاکت های باز نشده را نگاه می‌کنم. تاریخ بعضی از پاکت ها مربوط به چند سال پیش است. چند اسکناسِ لخت هم گوشه ی میز جا خوش کرده اند. عیدی من همیشه پول بود. بدترین عیدی ممکن! همیشه دوست داشتم یک ساعت عیدی بگیرم، از آن ساعت های جیبی برنارد...
موافقین ۴۰ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۹۷ ، ۲۲:۴۰
آوو کادو

باز هم خوب است که بعضی هایمان _فقط بعضی هایمان_ این روزها تمرین حسینی بودن می کنیم، شاید هم برای چند روز تظاهر به انسانیت را به نمایش می گذاریم. وای به حال آنان که تظاهرشان هم خالی از فرهنگ حسینی است. همان ها که روی طَبل و عَلَمشان می نویسند: شهر باید به من هیاتی عادت بکند/ برود هر که دلش خواست شکایت بکند.

+باز هم نشد...

موافقین ۲۹ مخالفین ۱ ۰۹ مهر ۹۶ ، ۲۱:۵۰
آوو کادو

همیشه قبل از این که عاشق شوید، فرد مورد نظرتان را به خوبی بشناسید و سعی کنید تمام زوایای شخصیتی او را کشف کنید. مطمئناً اگر از همان اول دُم به تَله بدهید و عاشقش شوید، هیچوقت او را نخواهید شناخت... اگر هم روزی تصمیم بگیرد شما را ترک کند، راهی برای نگه داشتنش پیدا نخواهید کرد چون هیچ چیز از او نمیدانید...

موافقین ۴۵ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۵:۰۰
آوو کادو

تیونرِ بهار آنجاست که باید زیاد خوابید و بعد بیدار شد و دونفره روی پیاده رو های نمناک و یا خاکِ تپه هایی که تازه سبزه های آن جوانه زده، قدم زد و قدم زد و قدم زد؛ اصلا باید سوئیچ ماشین را به چاهِ مستراح انداخت... به قول خودم...

+سپاس از حریر و رادیو بلاگی ها/ هر کس اینجا را می خواند دعوت است...

موافقین ۳۰ مخالفین ۱ ۲۲ اسفند ۹۵ ، ۲۰:۳۰
آوو کادو

بعضی چیزها به صورتی سنگین و بی رحم می آیند و خود را روی تو می اندازند و دور تو را می گیرند و توی استخوانت فرو می روند و همه وجودت را پر می کنند و عقلت را می ربایند... مثل این دردِ دندانِ شماره ی هفت بالا، سمتِ چپ که بیست و چهار ساعت است، امانم را بریده... انگار که ریشه اش تا مغزم ادامه دارد... باید فردا تیشه به ریشه اش بزنم!

موافقین ۵۳ مخالفین ۱ ۲۵ بهمن ۹۵ ، ۲۱:۳۰
آوو کادو

دستم را در جیبم فرو بردم تا مشتم به سمت صورتش رها نشود. باور کنید از تمام قول و قرار ها متنفرم مخصوصا نوع مردانه اش..! به قول استاد دولت آبادی " فی‌الواقع که چقدر بی چشم و روست این آدمیزاد...مثل گرگ ، آدم را پاره پاره می‌کند و فردایش راست راست در خیابان راه می‌رود...این چه جور گرگی است که تا روز پیش از غارت ، حتی تا ساعتی پیش از غارت از بره هم رام‌تر می‌نماید..."

کلیدر/محمود دولت آبادی

موافقین ۴۷ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۵ ، ۲۲:۰۰
آوو کادو

اینطور هستیم که وقتی زورمان به دشمن نمی رسد، از برادرمان انتقام می گیریم، گاهی هم از خودمان با سرعت 184 کیلومتر بر ساعت...!

موافقین ۴۱ مخالفین ۵ ۱۲ دی ۹۵ ، ۲۱:۰۰
آوو کادو