اعترافات یک درخت

مجله ی هنری - درختی...

اعترافات یک درخت

مجله ی هنری - درختی...

<قاب شعر>

مثل یک بوسه نشستم تهِ آن گونه ی چال

اخم کردی و من از چاله به چاه افتادم

"یکتا رفیعی"

طبقه بندی درختی
آووکادو در فصول گذشته

لوگوی اعترافات یک درخت

پلّه های بی‌نَرده

چهارشنبه, ۲۱ بهمن ۱۳۹۴، ۰۶:۴۵ ب.ظ

امسال با سینما قهر بودم و بر خلاف گذشته، هیچ فیلمی از جشنواره (فجر) را ندیدم... با خودم فکر می کردم ممکن است در سینما آدم‌ِ دوست‌داشتنی‌ام را گم کنم و بعد هرچه صدایش کنم، هرچه صندلی ها و پرده‌ها را دست بکشم، خنده های یواشکی‌ اش پیدا نشود. امروز با حالتی سنگین و بی‌حوصله خودم را از پلّه ها بالا کشیدم، به دفتر که رسیدم، خانم "س" شیرینی تعارف کرد؛ توجهی به او نداشتم... خاطراتت تشریف آورده بودند... تو جیغ میزنی و من دستهایم را به نشانه‌ی تسلیم بالامی‌آورم و خیره می‌شوم توی چشمهایت و آن خنده‌ی شیطنت‌بارت که مثل همیشه بود... یا آن روز که بر لبه کاناپه دست راستم را تکیه دادم و با خودم فکر کردم کاش چال گونه هایش را از من نگیرد، یادم هست دست کشیدم بر گونه و لبهایم، انگار می‌خواستم زیر لب چیزی بگویم... یا آن روز که از پلّه های آن قلعه دویدیم و بالا رفتیم... پلّه ها خطرناک اند. اکثر پلّه ها هیچ دستاویزی ندارند. پلّه های بی‌نَرده... همیشه میگفتی که ذهنت نَرده ندارد...
عکس: آووکادو/لرستان-قلعه فلک الافلاک/ 1392.2.21

دریافت

موافقین ۲۰ مخالفین ۴ ۹۴/۱۱/۲۱
آوو کادو

اعترافات

نظرات  (۳۹)

خنده های یواشکی ...
پاسخ:
بله ...
:|
پاسخ:
:-)
۲۱ بهمن ۹۴ ، ۱۹:۰۴ صآب خونـه
لرستان چقد خوبه من بلدم لری حرف بزنم البته خرم آبادی
چه عکس قشنگی جناب آووکادو
پاسخ:
آفرین به شما

+متشکرم :-)
۲۱ بهمن ۹۴ ، ۱۹:۰۹ شِمِلـ ــیا
عنوان رو خیلی دوست داشتم
پستتون غم داشت
:(
پاسخ:
ممنونم
...
خیلی دیگه نمونده 
میری آلمان و میبینیش ...
پاسخ:
هوووم
چه رمانتیکِ بی‌نرده‌ای ^_^
پاسخ:
:-)
:)
پاسخ:
:-)
امان از این سال 92 :|
پاسخ:
بله...
من الان میشینم با این آهنگ و این پست گریه میکنم...
خیلی خوبه این پست..خیلی :))
پاسخ:
نه لطفا
من دوست ندارم کسی با پست های من غمگین بشه

+متشکرم ...
امان از این خاطرات..
به امید  پیش اومدن خاطرات  بسیاااار خوب دیگه:)
پاسخ:
سپاسگزارم :-)
به حس خاص واقعی این متن شکی نیست. 
بدی خواننده جدید یه وبلاگ بودن اینه که از تمام ماجراهای اون وبلاگ نویس به اندازه بقیه خبر نداری، 
بچه ها راست میگن که یار غار آلمان هست؟(خودم از سوال شخصی خیلی بدم میاد  پیشاپیش معذرت میخوام، میتونید جواب ندیدن :))
پاسخ:
راست میگن...
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
ای بابا چقدر ناشناس زیاد شده !!!
برادر عزیز ، **** **** ***** **** ***** ** *** ******* **** *** *****
اون وقت تو اینجا نشستی داره خیال و خاطره میبافی؟!؟!؟!!؟!
پاسخ:
لطفا احترام و شخصیت خودتون رو حفظ کنید... (البته اگر شخصیت دارید!)
من از پله ی بی نرده می ترسم ... :(
پاسخ:
واقعا ترسناک هستن...
۲۱ بهمن ۹۴ ، ۲۰:۵۷ رفیعه رجعتی
همه مسافرتاتون در اردیبهشت 92 بوده!چ جلب:)
پاسخ:
قبول دارم که پیک گردش و مسافرت هر سال من، اردیبهشت است...
اما فقط 2 تا اردیبهشت 92 تو این وبلاگ دیده میشه!  2 تا زیاد نیست! هست؟
برای جشنواره.. منتظر بودم یک بلیط از آسمون بیوفته در دامن.. نیوفتاد خب :|
پاسخ:
برای ما هم نیوفتاد و نخریدیم...
"ذهنن بی نرده" خطرناک نیست؟
پاسخ:
خطرناک و غافلگیر کننده س.
برات آرزوی یه دنیا پر از عشق میکنم :) 
پاسخ:
متشکرم گندمِ مهربان :-)
امیدوارم روزای خوب منتظر شما باشه :)
پاسخ:
ممنونم :-)
من میخوام عکاس شم:دی
پاسخ:
خیلی هم عالی :-)
حتما شروع کن و پیگیر باش...
(( :
پاسخ:
:-))
به به 
امیدوارم زندگیتون همیشه سبز و پایدار و پر عشق بمونه :)
پاسخ:
متشکرم :-)
سلام
این پست همه چی داشت..خنده شادی غم و مهمتر از همه پرِحسای خاص و ناب...آرزومند روزهای پر از عشق و حسای ناب براتون هستم..

+مرسی...
پاسخ:
سلام
سپاس

+خواهش میکنم :-)
چقدر عجیب میگذرن این روزایی که با خاطرات گذشته سپری میشن. 
امیدوارم ثمره خوبی داشته باشه این خلوتهای تنهایی 🙂
پاسخ:
ممنونم
خوش بحالتان
آرام بدوید و زمین نخورید و همیشه بدوید!
پاسخ:
زمین نخوردن سخت است...!
چن دفعه خوندمش.. خیلی خوب بود.. اشکمم دراومد باهاش :)
ذهن بی نرده.. تعبیر جالبیه :)
پاسخ:
متاسفم اگر ناراحت شدید...
بین دو تا حس موندم نمیدونم :) اینم یا :( این :دی
کلا خیلی خوب بود قشنگ تصورتون میکردم:دی
پاسخ:
متشکرم
این باشید :-))


هنوز

غمگین ترین مسافر این حوالی سیه پوش،

این حوالی اردیبهشت منم 

کسی مانند من 

اینگونه بی پروا

همنشین عطر یاس ،

کوچه های پشتی خلوت،

عکس ماهتاب بر چاله های اب

بازمانده از باران 

وخراب اغوش بی تو در خواب و بیداری

نبوده 

شاید نخواهد بود 

کسی مانند من

به تو مومن،

به خود اواره

و از تصور نبودنت که نه...

از حقیقتی اینچنین 

رو به منتها،انتها

اما باز هم

عیان تر از هر شعر پنهانی

در عشق تو

نبوده

شاید نخواهد بود 

 

 کسی مانند من

این روزهای عزیز را نمی‌شناسد

اردیبهشتی که نمی دانی

و بعد مردادی که هیچ 

و آبان که شعله سوز هر چه بود

اری عاشق تو  

کسی مانند من

نبوده

شاید نخواهد بود

 

آری

هنوز

در همین حوالی حرف های طولانی

هر اردیبهشت

عاشقت می شوم...

پاسخ:
سپاسگزارم
بسیار زیبا و فوق العاده بود :-)
گل پسر سلام 
از کتاب پیشنهادی من چه خبر؟ 
ماهی می خوری دیگه؟ ؛)
پاسخ:
سلام :-)
ان شا الله به زودی معرفی ادامه پیدا میکنه...

ماهی؟!
نصف عمرم رو توی خرم‎آباد زندگی کردم ..:)
پاسخ:
خیلی هم خوب :-)
۲۳ بهمن ۹۴ ، ۰۰:۳۶ نیمه سیب سقراطی
راستش با اینکه چند بار خوندمش گنگ بود برام ... نتونستنم فضاسازی کنم ... 

+ تو اونقدر دور رفتی که ازت یک قطره پیدا نیست .....
پاسخ:
ضغفِ نوشتار اینجاست که مشخص میشه...

+کجایییی...؟؟
۲۳ بهمن ۹۴ ، ۰۱:۵۸ نیمه سیب سقراطی
شایدم مشکل از منِ مخاطب ؛)
پاسخ:
احتمال صحیح بودن گزینه ی اول بیشتر است...
پله های بی نرده...ذهن بی نرده ...جالبه

+ من بچه خرم آبادم :)
پاسخ:
شاید جالب، شاید هم ترسناک...

+خیلی هم خوب :-)
۲۳ بهمن ۹۴ ، ۱۷:۱۴ گمـــــــشده :)
هر بار که برای شما نظر می زارم بعدش باید کلیییییی بگردم جواب نظرمو پیدا کنم. تازه اگه یادم بیاد که برای این پست اصلا نظری گذاشتم یا نه؟
مثلا الان فکر می کردم نظری نوشتم ولی ننوشته بودم.بعد از چک کردن 30 و اندی نظر ناکام شدم. اینو نوشتم تا دفعه بعد ناکام نشم دست کم.خخخخ
پاسخ:
که اینطور ...

+ممنون که نظر گذاشتید :-)
۲۳ بهمن ۹۴ ، ۱۸:۱۲ رفیعه رجعتی
نه نی!من منظورم همون اردیبهش هس کلن=))
پاسخ:
که اینطور :-))
رمانتیک خوبی بود.
همیشه عاشق باشی :)))
پاسخ:
ممنونم :-)
"اتحادیه ابلهان" جان کندی منظورم بود :|
ماهی بخور استاد ماهی 
پاسخ:
هنوز خونده نشده، در اولین فرصت...
چشم!
شهر من! :)
قلعه همیشه به من حس سکون داده، نمی دونم چرا.
پاسخ:
:-))

+چون قلعه ها رو با پایه های محکمی می سازن...
من نفهمیدم دقیقا میخواستین با گذاشتن این پست چی بگین.ولی اون قلعه یکم ترس اوره .مطلب بدی نبود
پاسخ:
گاهی یه چیزایی از ذهنم بیرون میریزه... اینم از همون چیزاس...
ولی خب بد نبود ...از خودتون نا امید نشین
پاسخ:
چشم ! ;-)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">