اعترافات یک درخت

مجله ی هنری - درختی...

اعترافات یک درخت

مجله ی هنری - درختی...

<قاب شعر>

مثل یک بوسه نشستم تهِ آن گونه ی چال

اخم کردی و من از چاله به چاه افتادم

"یکتا رفیعی"

طبقه بندی درختی
آووکادو در فصول گذشته

لوگوی اعترافات یک درخت

اعترافِ مینیمال 3

دوشنبه, ۲۵ بهمن ۱۳۹۵، ۰۹:۳۰ ب.ظ

بعضی چیزها به صورتی سنگین و بی رحم می آیند و خود را روی تو می اندازند و دور تو را می گیرند و توی استخوانت فرو می روند و همه وجودت را پر می کنند و عقلت را می ربایند... مثل این دردِ دندانِ شماره ی هفت بالا، سمتِ چپ که بیست و چهار ساعت است، امانم را بریده... انگار که ریشه اش تا مغزم ادامه دارد... باید فردا تیشه به ریشه اش بزنم!

موافقین ۵۳ مخالفین ۱ ۹۵/۱۱/۲۵
آوو کادو

اعترافات