این شیوه عیان ساخت عیارِ دگران را
يكشنبه, ۲ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۰:۲۲ ب.ظ
راه میرفتیم و میگفت، از همه چیز میگفت... هیچوقت اینقدر پرحرف ندیده بودمش. ابرو هایش گره خورده بود و اشک، مژه های بلندش را براق کرده بود. دستانش میلرزید. گوشه ناخنش قرمز بود... یک جا از پدربزرگ و مادربزرگش تعریف کرد. از آنجا که پدربزرگ و مادربزرگش عاشقانه همدیگر را دوست داشتند، اتاقشان را از هم جدا کرده بودند. پدربزرگ با کتاب ها و رادیواش هماتاق شده بود و مادربزرگ با تلویزیون 42 اینچی! گفت و گفت و گفت... وقتی رسیدیم به امامزاده صالح، گفت "پاهام درد میکنه" گفتم "طبیعیه، چون ماشین رو نزدیک انقلاب پارک کردیم!"
۹۷/۰۲/۰۲
زیارت قبول ...