همیشه چالِ لپ، جذاب نیست!
جمعه, ۴ خرداد ۱۳۹۷، ۱۱:۰۵ ق.ظ
هر چه پدال گاز را فشار میدهم بی فایده است. راه برگشت از بهشت زهرا کش آمده. یلدا کنارم نشسته و حرف نمیزند. هفته ی آینده لیست تعدیل نیرو شرکت اعلام میشود و من هر چه زور میزنم، فکرش رهایم نمیکند. یلدا با حالتی خاص، ترکیبی از افسوس و امید میگوید "قدیما بهتر بود" میپرسم "چرا بهتر بود؟" پاسخی نمیدهد و به من زل میزند. جرات ندارم بیشتر از یک لحظه نگاهش کنم. بغضش را قورت میدهد و چالی پایین تر از گونه هایش پیدا میشود.
۹۷/۰۳/۰۴