درخت خشک؛ هم صحبت کبوترها
جمعه, ۲۲ تیر ۱۳۹۷، ۰۹:۰۰ ب.ظ
منتظر ایستاده بودیم که نوشیدنی خنکمان در اعماق آن خودرو آماده شود. چشمم میافتد به پیرزنی که به من نگاه میکرد. شبیه مادربزرگ بود. به دستان پیرش زل میزنم که شبیه تنهی یک درختِ کهنسال است. سر میچرخانم و به دستهای یلدا زل میزنم. آدمها میتوانند دلیل زل زدنشان به در و دیوار و درخت را بعدها بهتر بفهمند. به جوانی که میرسی، کودکیات را بهتر میفهمی؛ به میانسالی که برسی جوانیات را بهتر میفهمی و لابد، وقتی که بمیری میفهمی در پیری چه مرگت بوده... فکر میکنم این درخت چهطور طاقت آورده و به این سن رسیده...
۹۷/۰۴/۲۲