داستان های باورنکردنی
در ساعت اوج کاری، از خستگی، بلاگ را باز میکنم. وقتی این کامنت را که برای پست قبلی گذاشته شده میخوانم، لبخند میزنم! خیلی وقت بود که جا نخورده بودم! داستانِ جالبِ سه خطی! عکس صفحه را برای یلدا میفرستم. جواب میدهد "از بس مرموزی!"
لطفا بنویسید که شما تاحالا چه فکرهای عجیبی راجع به من کردهاید!؟ یا حتی چه فکرهای عجیبی راجع به بلاگر های دیگر کردهاید؟ اگر داستان کوتاهی دارید زیر همین پست بنویسید و اگر داستان کمی طولانی تر است یک پست جداگانه با عنوان "داستان های باورنکردنی" در وبلاگ خودتان به آن اختصاص دهید.
+مقصود فقط سرگرمی است!
+لینک پست های خود را کامنت بگذارید.
+نظر ناشناس زیر همین پست فعال است اما سعی کنید از آن استفاده نکنید!
+خانم یا آقای "یه خواننده" اگر آشنا هستی بیا خودتو معرفی کن تا ببینم چی شد که به اینجا رسیدیم! :-)