اعترافات یک درخت

مجله ی هنری - درختی...

اعترافات یک درخت

مجله ی هنری - درختی...

<قاب شعر>

مثل یک بوسه نشستم تهِ آن گونه ی چال

اخم کردی و من از چاله به چاه افتادم

"یکتا رفیعی"

طبقه بندی درختی
آووکادو در فصول گذشته

لوگوی اعترافات یک درخت

از برلین تا اصفهان

پنجشنبه, ۱۱ مهر ۱۳۹۸، ۱۰:۴۰ ق.ظ

کم کم دارم با اصفهان رابطه دوستانه برقرار میکنم. اولاش سخت بود که از تهران دل بکنم و بیام اصفهان زندگی کنم. تهران رو دوست داشتم چون تقریبا تمام کسایی که میشناختم تهران زندگی میکنن. قبلا زیاد اصفهان اومده بودم اما نه برای موندن و زندگی کردن. شب اولی که اومدیم اصفهان رو یادم نمیره؛ مثل شب اولی که رسیدم برلین. سرد بود. با وجود این که بهار بود، من حس میکردم برف اومده! خسته و عصبی بودم. هنوز جهیزیه م از تهران نیومده بود و ما بودیم و یه خونه ی خالی. سوار ماشین شدیم و رفتیم چهارباغ. گرسنه بودم اما میل به چیزی نداشتم. آووکادو ساندویچ خرید اما من لب نزدم. هر چی اصرار کرد فایده نداشت. آخرش صدامو بالا بردمو گفتم اینجا کجاست منو آوردی؟! من از اینجا بدم میاد! بیچاره هیچی بهم نگفت فقط دستمال کاغذی بهم داد تا اشکامو پاک کنم. اون شب دو تا ساندویچ رو صندلی عقب ماشین موند و خراب شد...

دیشب که از سینما بیرون اومدیم حس کردم اصفهان رو بیشتر از همیشه دوست دارم. رفتیم از چهارباغ ساندویچ خریدیم و اومدیم نشستیم لب زاینده رود. چقدر مردم اطرافم رو دوست داشتم! چقدر صدای آب رو دوست داشتم! خواستم بگم اگه فکر میکنید خیلی از شرایط ناراضی هستید، ممکنه چند ماه بعد همون شرایط براتون دلپذیر و دل انگیز بشه. اینو کسی که همیشه تو زندگی به خودش سخت گرفته داره میگه: به خودتون سخت نگیرید...

+شاید شروع کنم و از خاطرات برلین براتون بنویسم.

موافقین ۲۷ مخالفین ۰ ۹۸/۰۷/۱۱
یلدا

نظرات  (۱۸)

۱۱ مهر ۹۸ ، ۱۰:۴۶ پلڪــــ شیشـہ اے

:)

سلام

پس با این حساب به شهر ما خوش اومدید، همشهری جدید. 

پاسخ:
سلام :)

ممنونم :)

من تازه میخوام برم دانشگاه، این روزها که دارم وسایلم رو جمع میکنم و خرید میکنم دلم گرفته، همش بغض دارم، میدونم که دلم برای خونه خیلی تنگ میشه...

پاسخ:
اصلا نگران نباش عزیزم. بهت قول میدم کمتر از یک هفته کاملا عادت میکنی. کلی دوستای جدید و تجربه های جدید در انتظارته :)

واقعا امیدوارم همین‌طور باشه :)

پاسخ:
:))

منم خیلی دوستای اصفهانی دارم و تعریفشم زیاد شنیدم.بالاخره به همه چیز عادت میکنیم دیگه اینجوریه همیشه

پاسخ:
کاش همیشه با لذت عادت کنیم :)
۱۱ مهر ۹۸ ، ۱۱:۵۴ بانو ف تک نقطه

این حسو منم زمانى که اومدم نیشابور داشتم .. سعید منو میبرد بیرون تا حالم عوض سه ، وقتى وارد خیابونا میشدم حالم بدتر میشد ، عصبى میشدم ، ساکت میشدم و میرفتم تو خودم .. اختلاف نیشابور با تهران برام غیر قابل هضم بود ، نگاه مردمش به من به خاطر مدل پوششم که براشون عجیب بود غیرقابل هضم بود ، برعکس تهران که همیشه پرنور و شلوغ و زنده بود و مال ها و فروشگاه هاى بزرگ داشت و با اینکه از خرید بیزارم ولی عاشق رنگ و رویی بودم که به خیابونا میدادن ، اینجا مغازه ها کوتاه بودن و خلوت و شهر ساکت .. من همه چیو و همه ی آدما رو با رنگ میشناسم .. اینجا رو قهوه اى میدیدم!رنگى که ازش متنفرم!

منم طول کشید تا یاد بگیرم جای غر زدن و غرق شدن تو احساسات منفیم ، قرانین کوچ و مهاجرتو یاد بگیرم .. مهاجرت سخته،حتى اگه قد یه کوچه باشه ، باید یاد بگیرى قوى شی ..

این جمله ای که به آووکادو گفتى رو منم قبلا به سعید گفتم که اینجا کجاست منو آوردی؟و بعد هق هقی که تموم نمیشد ..

اما امروز که اینارو مینویسم ، با خودم و اینجا در صلحم و خداروشکر بابتش!

پاسخ:
قوی بودن... قوی بودن... قوی بودن...
اینقدر باید با خودت تکرارش کنی تا واقعا قوی بشی...

+خداروشکر :)

نشونه های یه نویسنده با متن های روون و دلچسب رو حس می کنم :)))

موفق باشی یلدا جان. اصفهان شهر زیباییه، ایشالا خاطرات خوبی بسازین.

پاسخ:
ممنونم عزیزم :))
۱۱ مهر ۹۸ ، ۱۲:۰۳ آفتابگردون ...

زمان! آخ که راست و ریس کردن خیلی چیزا دست این زمان لعنتیه :) منم که کم طاقت...

پاسخ:
واقعا زمان باید یه فکری به حال ما کم طاقتا بکنه! مثلا یه دکمه دور تند بذاره برای خودش! :)

منم روزای اول دانشجوییم خیلی سخت بود برام شرایط اصفهان. آب و هواش هم که برای من سردسیر نشین قشنگ خود جهنم بود. ولی الآن سه ماه تابستون که می‌رم خونه دلم تنگ می‌شه واقعا. جاشو تو دل آدم باز می‌کنه. :)

پاسخ:
همینطوره. مخصوصا لبی آب! :)

آدمیزاد به همه چیز عادت می کنه، اما دلتنگی برای شهر و دیار همیشه هست. 

پاسخ:
راستش دیگه خیلی دلتنگ نیستم. بیشتر دلتنگ آدمای اون شهر میشم.
۱۱ مهر ۹۸ ، ۱۴:۵۹ هادی مشایخی

من که یک ساله از اصفهان رفتم کرج زندگی میکنم ولی هنوز عادت نکردم.

هنوز تا میرسم اونجا دلم میگیره...

 

پاسخ:
اولش باید خودت بخوای که بتونی بهش عادت کنی

بعد مدتی برگشتم و می بینم یلدای قصه های جناب آووکادو داره می نویسه... این هم همون دلنشینی بعد مدتهاست، البته با این تفاوت که پست های قبلی هم دلنشین بودن ^_^

پاسخ:
من موقع رفتنت نبودم اما خوب کاری کردی برگشتی! :)

ممنونم :))
۱۱ مهر ۹۸ ، ۲۲:۴۸ آشنای غریب

یه سالی میشه در فکر اینم که برم یه شهر دیگه زندگی کنم
شایدم بیش از یه سال

گاهی به شهر های کوچک اطراف شهر خودمون و گاهی 1500 کیلومتر اونطرف تر

 

تنها مانع ام ، جدایی از مادرمه
چند باری هم که تو خونه موضوع رو به طرز شوخی مطرح کردم با اخم فراوانش مواجه شدم

 

به آووکادو سلام برسونین 

و اگه بتونین هر دوتون زود زود بنویسین:) 

پاسخ:
همیشه مهاجرت خوب نیست. گاهی میتونه خوب باشه...

بزرگیتون رو میرسونم :))
۱۲ مهر ۹۸ ، ۱۱:۳۹ سجاد آشنا
پاسخ:
:))
همیشه تو سرش این آهنگ پخش میشه!
۱۲ مهر ۹۸ ، ۱۳:۴۶ حامد سپهر

تغییر کلا سخته ولی خیلی اتفاق میوفته که آدم با خودش میگه چرا زودتر این کارو نکردم

پاسخ:
فقط کافیه جراتشو داشته باشی

من نمیدونستم شما هم اصفهان زندگی میکنید. امیدوارم به شرایط جدید عادت کنید و بتونید دوستای جدیدی در اصفهان پیدا کنید. من سه سال برای تحصیلم تهران بودم و با اینکه در خوابگاه زندگی میکردم هنوز که هنوز دلم برای اون دوران تنگ میشه. تهران شهر خیلی خوبیه. اصفهان هم خوبه ولی به پای تهران نمیرسه.

پاسخ:
هر شهری خوبیا و قشنگیا خودشو داره :)

+فعلا که اینجا خیلی دوست پیدا نکردم

بنظرم آدم اونجایی شاده که دلش شاد باشه، حالا برلین باشه، تهران باشه یا اصفهان

مهم اینه از تک تک لحظات زندگیت لذت ببری ♥

پاسخ:
این نکته هم خیلی مهمه. دل خیلی مهمه...
:)

من از اصفهان تعدادی خاطره خوب دارم اونم از سفرهای دوران بچگی. این پستت من و برد به اون دوران ، ولی حیف که همسفر اون سفر الان پیشم نیست و الان بعد خوندن این پست دلم براش تنگ شد . ..

پاسخ:
ایشالا یه دیدار دلتنگیت رو خوب کنه :)

واقعا کاش می شد ، ولی حیف که مرگ هیچ راه بازگشتی نداره و نمی تونم اون کسی که می خوام و دوباره ببینم 😭😭

پاسخ:
متاسفم.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">