اگر عشقی را یافتی که در یک روز پاییزیِ برفی، دستت را محکم بگیرد و بی سوال و سخن، باتو فرار کند، از دستش مده؛ سال هاست کسی با کسی فرار نکرده است...این روزها همه قرار را بر فرار ترجیح میدهند... عکس: آووکادو/اولین برفِ پاییزی/1394.9.15
چقدر دلم می خواد یکی پیدا بشه که همراهم بشه یا نه حتی.. من همراهش بشم و فرار کنیم. فرار کنیم به جایی که فقط من و اون باشیم. هرچند در خوش بینانه ترین حالت اگر پیدا هم بشه می ترسم عاقبت داستان "بار دیگر شهری که دوست می داشتیم" گریبانمون رو بگیره...
خوش به حال شما. ما که ساکن شرق ایرانیم از زمستون و پاییز فقط سوزش رو به ارث می بریم....
ما محکوم شده ایم به از دست دادن جرات و فرار نکردن از تمام اتفاقات بد زندگیمان، عادت را جانشین تمام اتفاقات خوب کرده ام. خوشبحالتون اینجا یه بارون ناقص بارید و الان سوز و سرمای وحشتناکی حاکمه:) ولی بازم شکر...