عاشقانه ی فصل ها
دوشنبه, ۳۰ آذر ۱۳۹۴، ۰۷:۲۲ ب.ظ
زمستان: درست در آن هنگام که مردم دیوانه وار به سوی من می آیند، ﻣﻦ ﻫﻤﻪﯼ ﺗﻮ ﺭﺍ، ﺗﻤﺎﻡ ﺗﻮ ﺭﺍ ﯾﮑﺠﺎ ﺩﺭ ﺧﻮﺩﻡ ﻣﯽخواهم و می روی توی وجودم، زمانِ حال به ابدیت بدل می گردد. آمدنم در این جهان فقط یک اتفاق بود، شاید باید ادامه ی تو می شدم... برخوردِ دو تن، دو تن در هم آمیخت و آتش گرفتو یخ کرد! فقط تو، تویی که من خودم را در آن جا گذاشتم پاییزِ من.
پاییز: بارانِ یخ زده به نیابتِ من فردا تو را خواهد
بوسید. باز هم دلت برای دستانِ من تنگ می شود، باز هم به تو باز میگردم...خدانگهدار...
+یلدایتان مبارک...
۹۴/۰۹/۳۰