اعترافات یک درخت

مجله ی هنری - درختی...

اعترافات یک درخت

مجله ی هنری - درختی...

<قاب شعر>

مثل یک بوسه نشستم تهِ آن گونه ی چال

اخم کردی و من از چاله به چاه افتادم

"یکتا رفیعی"

طبقه بندی درختی
آووکادو در فصول گذشته

لوگوی اعترافات یک درخت

باد‌ها گرسنه اند

چهارشنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۴، ۰۶:۵۶ ب.ظ

امروز صبح که چشانم را باز کردم، در فرودگاه بودم! او آمد و پرسه در شهر شروع شد... کفش هایمان به فحش دادن رسیده بودند از بس راه رفتیم و از گذشته ها گفتیم و گفتیم تا رسیدیم به آن نامه. نامه ای که ماه ها پیش برایم نوشته بود، اگرچه آن را باد خورد. از من می‌خواهد چیزی بنویسم... می ترسم که باد بیاید و ببرد. بادها بی رحمند. تا بخواهی چیزی را یادداشت کنی، از لای پنجره هم که شده وارد می شوند و می برند و می خورند. گاهی می ترسم که باد این صفحه را هم ببرد. باد‌ها گرسنه اند. چیزی برای خوردن ندارند. باد‌ها حتی آدم ها را می خورند! روسری ها را بر میدارند، موها را پریشان می کنند. دل ها را به گلو می رسانند. مانند 2 سال پیش در لویزان! او گفت باد موهایش را نوازش کرده اما من گفتم انگار موهایش را چنگ انداخت! فقط زورشان به خاطرات نمی رسد. کاش می دانستم باد چه در ذهنش می چرخاند...
موافقین ۱۹ مخالفین ۰ ۹۴/۱۰/۲۳
آوو کادو

اعترافات

نظرات  (۳۸)

۲۳ دی ۹۴ ، ۱۹:۰۴ پری بانو
فقط زورشان به خاطرات نمیرسد ... :)

و همین کافیه ! 
پاسخ:
شاید کافی باشد...
۲۳ دی ۹۴ ، ۱۹:۰۵ اسپریچو ツ
خوشبحال او((((((:
پاسخ:
:-)
بادِ بدبختِ نخورده! :|
پاسخ:
این باد اون باد نیست!
۲۳ دی ۹۴ ، ۱۹:۳۱ پلاک هفت
گفتی لویزان، 5 سال از عمرم رو اونجا بودم..:)
پاسخ:
جالبه:-)
زندگی میکردید ؟
۲۳ دی ۹۴ ، ۱۹:۳۲ ...ما شیعه ها ...
....
پاسخ:
...
حالا هر بادی مهم اینه که همه چیزو خورده :((
پاسخ:
بله
مهم خورنده بودنشه...
و چه هیاهویی به پا میکنه این باد :)
پاسخ:
:-)
کاش باد بعضی خاطرات رو میبرد..کاش بادها زورشون به خاطرات میرسید...
پاسخ:
حالا که نمیرسه چه باید کرد؟
باد یکی از اعضای خانواده منو برد.
پاسخ:
:-(
باید صاف  تو چشماش نگاه کنی
پاسخ:
صاف که نگاه کنم، دیگه هیچی نمیبینم!
خودم خیلی دوسش دارم،
113 منظورمه...
پاسخ:
113 ؟؟
همش تقصیر باد هس :)
پاسخ:
:-)
۲۳ دی ۹۴ ، ۲۱:۲۳ 😎😎😎BAHAR 😎😎😎
چه خوبه که دستشون به خاطره ها نمیرسه حداقل :)
پاسخ:
ازین طرف به قضیه نگاه نکرده بودم :-)
زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم....
پاسخ:
به به ...
روزانه های گل پسر
ماهی بخور ماهی استاد ؛)
پاسخ:
آهان
مسئول بیچاره ی برگزاری اون مراسم دستگیر شده!!

+چشم میخورم:-)
کلا رشتی ها و گیلانی ها دیرتر از همه اسلام آوردن، الان ما هر کاری کنین اینا از اولش با ما مشکل دارن سر اون قضیه...
چه می شه کرد گل پسر 
پاسخ:
که اینطور ...
باد ها آدم ها را میخورند...
پاسخ:
...
۲۴ دی ۹۴ ، ۰۳:۰۷ مهرناز .ج
باد فقط خاطرش را می دزدد و می برد، نه خاطره اش را...
پاسخ:
آفرین..
۲۴ دی ۹۴ ، ۰۵:۴۶ ابوالفضل ...
یعنی حتی نسیم هم گرسنه است؟
هرچند فکر می کنم نسیم هم مثل بچه های انسان معصومه تا وقتی بچه است...
پاسخ:
احتمالا اینطور باشد
البته این باد، آن باد نیست!
:)
الان واسه من این سوال پیش اومده که شما اول متن مینویسی بعد عکس پیدا میکنی، یا اول عکس پیدا میکنی بعد مینویسی؟
یا  اونقد خوب مینویسی عکسا خودشون صف میکشن؟؟!!!!!!!!
آخه اینقدر مرتبط؟!! مگه داریم؟ مگه میشه؟؟!!!!!!
پاسخ:
معمولا اول مینویسم و بعد تصویر پیدا میکنم
در مورد این پست هم نوشتن اول بود!

+متشکرم از لطف شما :-)
کاش یه بادی بیاد و همه چی رو با خودش ببره:)
پاسخ:
همه چی یعنی چی؟!
وای که چقدر کیف کردم از این پست
شما کتاب چاپ شده نداری؟

پاسخ:
ممنونم:-)
نه، هنوز در اون حد نیستم ;-)
به نظر من شما نویسنده خیلی خوبی هستید :)
به امید چاپ کتاب شما
پاسخ:
بسیار سپاسگزارم :-)
همه چیزایی که باعث آزار میشه
پاسخ:
من هم امیدوارم بیاد و غم ها رو ببره...
سلام..
خاطره ها تموم نمیشن مگر اینکه کسی بیاد و لحظه های خیلی قشنگتر و بسازه اون موقع شاید فقط ی حس خوب بمونه از نفر قبل
ولی اگر این اتفاق نیفته حتی ی اسم ی اهنگ ی حرف ی بوی عطر ی مکان مشخص دوباره همه خاطرات قبل و یاد ادم میاره.. :(

پاسخ:
سلام
گاهی یه تار مو هم میتونه یاد آور خاطرات باشه...
و هیچ وقت سیر نمی شوند!
پاسخ:
همینطوره...
۲۴ دی ۹۴ ، ۱۷:۱۸ آقای سر به هوا ...
کاش بادها آنقدر قدرت داشتند که خاطرات را با خود میبردند ...
پاسخ:
کاش...
سلام :)
بسی زیبا مینویسید :) خیلی
پاسخ:
سلام
متشکرم :-)
۲۵ دی ۹۴ ، ۰۰:۴۳ میچکا بانو
خیلی زیبا و البته غمگین :(
پاسخ:
ممنون
من عاشق بادم.
ملایم که به صورتم میخوره احساس میکنم خدا بوسم کرده :)
پاسخ:
اون باد که میگی خیلی عالیه
منم دوسش دارم :-)
۲۵ دی ۹۴ ، ۱۹:۰۹ ماه بانو
سلام..
+
:)
مطلب بالا از افلاطون هم زیبا بود...
پاسخ:
سلام:-)

+:-))
همون طوفانِ دیگه...
باد های خشن یه جور طوفانن !
اون مظلوم گوگولی ها هم نسیمن :)
پاسخ:
بله، همینطوره :-))
:-)
پاسخ:
:-))
۲۶ دی ۹۴ ، ۱۹:۴۴ ماشین نویس
آووکادو بالاخره بهش گفتی؟

پاسخ:
چیزی نگفتم...
۲۶ دی ۹۴ ، ۲۳:۰۱ ماشین نویس
چرا شما پسرها حرف نمی زنید
چرا من الان دارم حرص میخورم از دست شما :(

پاسخ:
شما حرص نخور
خدا بزرگه...
باد خشمگین و ناراحت است شاید اوهم گمشده ای دارد ..

پاسخ:
شاید...
اون بادی که شما میگی منشا اعمال خودتونه .
پاسخ:
شاید...
شاید نه حتما

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">