اعترافات یک درخت

مجله ی هنری - درختی...

اعترافات یک درخت

مجله ی هنری - درختی...

<قاب شعر>

مثل یک بوسه نشستم تهِ آن گونه ی چال

اخم کردی و من از چاله به چاه افتادم

"یکتا رفیعی"

طبقه بندی درختی
آووکادو در فصول گذشته

لوگوی اعترافات یک درخت

۲۹ مطلب با موضوع «فتورُمان» ثبت شده است

یکنواختی ایام برای آدمها باعث می شود متوجه چیزهای خوبی که هر روز با طلوع خورشید در زندگیشان اتفاق می افتد، نشوند.
کیمیاگر/ پائولو کوئلیو/آرش حجازی/انتشارات کاروان
عنوان: احمد شاملو

موافقین ۲۰ مخالفین ۰ ۲۲ آبان ۹۴ ، ۱۰:۵۹
آوو کادو

پست‌ترین آدم‌ها آن‌هایی هستند که آنقدر می مانند تا عاشق‌شان شوی و بعد می روند...
قهرمانان و گورها/ارنستو ساباتو/مصطفی مفیدی/انتشارات نیلوفر

۱۶ نظر موافقین ۱۳ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۴ ، ۲۲:۵۴
آوو کادو

هرگز فوراً بدبختی کسی را باور نکنید . بپرسید که می تواند بخوابد یا نه ؟
اگر جواب مثبت باشد، همه‌چیز روبراه است،همین کافی است...!
سفر به انتهای شب/لوئی فردینان سلین/فرهاد غبرایی/انتشارات جامی

۲۹ نظر موافقین ۱۵ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۹۴ ، ۱۴:۰۹
آوو کادو

در واقع یکی از دلایل عوضی بودن دنیا این است که آدمهاش هر غلطی (واقعا و به معنای واقعی کلمه "هر غلطی") که خواسته اند،کرده اند. شرط می بندم اگر غلطی هست که نکرده باشند به خاطر دلسوزی و شرافت و این جور چیزها نبوده. لابد نتوانسته اند بکنند.
چند روایت معتبر/مصطفی مستور/نشر مرکز

۱۵ نظر موافقین ۱۵ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۹۴ ، ۰۰:۰۹
آوو کادو

عشق چیست؟
جز آنکه زن همدمی باشد برای مرد و مرد تکیه گاهی برای زن؟
یعنی فهم و اجرای این نیم خط، آن قدر سخت است که همه تنهایند؟!
جایی دیگر/گلی ترقی/نشر نیلوفر

۱۵ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۴ ، ۱۹:۲۰
آوو کادو

● تترون های ژاپنی
عطرهای فرانسوی
برنجهای پاکستانی
چای های هندی
در "عزای تو "همه ی جهان جمع اند

ما هم آمده ایم
با نامه های کوفی ..!


● چیزی عوض نشده ...
فقط تقویم ها شیک تر شده اند!
و سال هاست دو روز پشت سر هم، سرخ‌اند
می گویی نه
مسلمی بفرست ...
تا از بلندترین برج پایتخت
پرتش کنیم !


● شب عاشوراست
چراغ های شهر را خاموش کنید!
بگذارید
آنها که می خواهند کنار دریا بروند؛
بروند ....

نامه‌های کوفی/سعید بیابانکی/انتشارات سوره مهر

۱۵ نظر موافقین ۱۲ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۹۴ ، ۱۹:۴۶
آوو کادو

... دلم می‌خواست می‌توانستم درباره صحنه آن شب راحت و آزاد آن طور که اتفاق افتاده بود می نوشتم، ولی می‌دانم که دو نیروی سانسوری نمی‌گذارند. یکی سانسور رسمی دولتی، و دیگری سانسور نیمه رسمی شخصی که نام دیگرش شرم و حیای شرقی است. و اینکه آدم درباره لحظه‌های خصوصی زندگی خود وراجی نمی‌کند و برای هر کس و ناکسی آن را تعریف نمی‌کند. پس بهتر است که درباره لحظه‌ها و جزئیات چیزی نگویم...!

به خاطر یک فیلم بلند لعنتی/ داریوش مهرجویی/ نشرقطره

۹ نظر موافقین ۱۱ مخالفین ۱ ۲۳ مهر ۹۴ ، ۲۰:۳۵
آوو کادو

من نماینده کشور پرتقال آزاد هستم. ما در اثر سالها تجربه تلخ دریافتیم که مردم دنیا خوش باور و احمق و توسری خورند و عقلشان به چشمشان است و همچنین دنیا خرتوخر است اگر ما از حماقت مردم استفاده می کنیم گناه از ما نیست  چشمشان کور و دندشان نرم اگر شعور دارند بزنند و پدرمان را در بیاورند. اما حالا که ریگی به کفش دارند و قلدر پرستند پس فوضولی موقوف! بیخود صورت حق بجانب به خود نگیرند زیرا حق نتق کشیدن ندارند. آخر ما هم که بیکار نمی نشینیم و با قصه «بی بی گوزک» سرشان را گرم خواهیم کرد. چنان آنها را ترغیب به گذشت و فقر و فاقه و صوفی گری و مرده پرستی و گریه و وافور و توسری خوردن می کنیم که دست روی دستشان بگذارند و بگویند باید دستی از غیب برون آید و کاری بکند. اما این دست, دست ما خواهد بود. ما ترک دنیا به آنها می آموزیم و خودمان سیم و غله خواهیم اندوخت(کف زدن حضار).جانم برایتان بگوید،همیشه برای اینکه تاریخ عرض اندام کند،یک تپز یا گرز یا قداره ی خونالود و یا لوله ی توپ و یا بمب اتمی برهان قاطع است.چنان که حضرت خاتم النبیین می فرماید:"انا نبی بالسیف" آن وقت چند نفر رجاله لازم است که به اسم خدا و شاه و میهن هی کراوغلی بخوانند و سینه بزنند و خود را نگهبان قانون معرفی کنند و توده ی عوام کالانعام را با اشتلم و بیم دوزخ و امید بهشت بفریبند.این توده ی گمنام هم که اسیر شکم و زیر شکمش است کورکورانه از آنها اطاعت خواهد کرد و به پای خود به کشتار گاه می رود.به این طریق تاریخ عوض می شود.(حضار کف زدند و هورا کشیدند. میهن مسلخ عزیز ماست)اما چرا علم شریف تاریخ تکرار می شود؟برای اینکه وقاحت ها و پستیها و سستیها و مادر قحبگی های بشر هم تکرار می شود.جانوران بت نمی پرستند،قلدر نمی تراشند و به کثافت کاری های خودشان نمی بالند،برای همین تاریخ ندارند.

توپ مرواری

صادق هدایت

موافقین ۷ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۴ ، ۲۳:۵۹
آوو کادو

بی بی های ما پای دار قالی حرفهایی می زدند... می گفتند تار و پودی که زن آبستن و زائو ابزار زده باشد، شل و وارفته است. فرشی که پیرزن بافته باشد، گرم است و به درد خواب زمستان می خورد. فرش دختر مجرد تیز رنگ است و تند و چشم را می زند. اما همان ها می گفتند که امان از قالی نوعروس و دختر عاشق. نقشش هزار راه می برد آدم را ...نقشش غلط است؛ مرغش سر می کند توی گل و گلش میرود زیر بال و پر مرغ، اما عوض ش تا بخواهی جان دارد ...

قِیدار
رضا_امیرخانی
انتشارات_افق

موافقین ۱۳ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۳ ، ۲۳:۱۱
آوو کادو