اعترافات یک درخت

مجله ی هنری - درختی...

اعترافات یک درخت

مجله ی هنری - درختی...

<قاب شعر>

مثل یک بوسه نشستم تهِ آن گونه ی چال

اخم کردی و من از چاله به چاه افتادم

"یکتا رفیعی"

طبقه بندی درختی
آووکادو در فصول گذشته

لوگوی اعترافات یک درخت

۲۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آووکادو» ثبت شده است

آرزو دارم امسال اگر زنده ماندم و عاشورا را دیدم، عصر عاشورا به خورشید رو به افول نگاه کنم و به این فکر کنم که این محرم هم تمام شد ولی این بار شور و شعور حسینی را باهم داشتم...

۲۰ نظر موافقین ۱۴ مخالفین ۱ ۳۰ مهر ۹۴ ، ۲۲:۰۶
آوو کادو

بارانِ آسمان که تمام می شود، بارانِ خاطرات شروع می کند به باریدن. کسی لابه لای خاطراتم دویده است شاید هم بین دستانم خزیده است! و در تمام خیابانها، ایستگاه ها و کوچه های این شهر، اندوهم را کاهش می دهد. خوبی خاطرات همین است دیگر، که اندکی تسکین دهد نبودن را و به یاد بیاوری لحظات خوبِ از دست رفته ات را.

 

دریافت
ترجمه

۱۹ نظر موافقین ۹ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۹۴ ، ۱۳:۵۲
آوو کادو

توی ذهنم صد ها عکس از تو هست که  گاه و بی گاه به چشمانم می خورد؛ تو در آن ایستاده ای با موهای پریشان، نشسته ای با لبخندی صورتی، راه می روی با دسته گلی زرد، در آغوشم هستی با چشمانی حساس با لب هایی داغ و ثبت می شود این لحظه! و من روزهای قبل و بعدش را به خاطر دارم، تک تک ثانیه هایش را… کجایی؟

۱۱ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۴ ، ۰۱:۰۲
آوو کادو

وقتی تو نباشی دنیا کوچک می شود به قدر یک نقطه ... وقتی چشمانِ من، تورا نبیند، از لای پرده ها، دیوِ شیطانی خُرناس می کشد و نقشه ها دارد برای خوردنِ من ... آن زمان دنیا تنگ می شود، دلـَم می گیرد، می ترسم و گریه می کنم. تو که نیستی، انگار که کسی پشتی صندلی ام را برداشته باشد؛ شانه هایم سنگین می شوند و دستانم تاب می خورند دورِ تنم ... دیوِ سیاه از خانه ی کودکیم برمی گردد و قاشق قاشق توی دلم را خالی می کند. تو را که نبینم ... نمی شود ...

۸ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰ ۰۷ مهر ۹۴ ، ۱۶:۴۰
آوو کادو

دلم برایت تنگ شده، برای لب هایت که با مَکِش فوق العاده شهر را می بلعد. برای موهایت با رنگ تازه، برای آن که با مُدِلش گلوی شهر را فشار دهد. برای چشمانت که سیمای شهر را زیبا کند، که آسمانِ امروزِ شهر را از غبار خالی کند.



دریافت
۲۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۹۴ ، ۱۷:۵۳
آوو کادو

لبخند تو معجزه ای برای دل رهگذران است. بارها آرزو کرده ام لبخندِ آواره ای باشم که به لبانِ تو مهاجرت کنم. در آنجا خانه بسازم و از مردم غم زدایی کنم.

موافقین ۱۶ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۹۴ ، ۰۱:۵۷
آوو کادو


نفس که می‌کشم، صدای فریادم در اتاق می پیچد و  گوشِ کوچه را پر می‌کند.
نویسنده ناشناس
موافقین ۶ مخالفین ۰ ۱۵ خرداد ۹۴ ، ۰۶:۲۹
آوو کادو


وقتی موهای تورا می بینم، خیال می کنم لحظه ای را که به مقصد رسیده ایم و  یکی از ما اعتراف می کند که رویاهایش بدون آن یکی ناقص است و آن یکی در حالی که دستانش را در جیبش فرو کرده، تصدیـق می کند و به یاد می آورد که «واقعیت»، آن بیرون، منتظر ایستاده تا رویاهای بدیهی ما به وقوع بپیوندد.

موافقین ۷ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۰:۰۹
آوو کادو


یکی از پرسش های اساسی بشریت این است که آووکادو مفیدتر است یا هنر ؟!!؟!!
۸ نظر موافقین ۱۲ مخالفین ۱ ۰۹ اسفند ۹۳ ، ۰۹:۰۵
آوو کادو