اعترافات یک درخت

مجله ی هنری - درختی...

اعترافات یک درخت

مجله ی هنری - درختی...

<قاب شعر>

مثل یک بوسه نشستم تهِ آن گونه ی چال

اخم کردی و من از چاله به چاه افتادم

"یکتا رفیعی"

طبقه بندی درختی
آووکادو در فصول گذشته

لوگوی اعترافات یک درخت


ساعت، دو و بیست و پنج دقیقه بامداد را نشان می دهد... روی تخت دراز می کشم و به این فکر میکنم که کمبود بعضی از آدمها در زندگی، مثل کمبود هواست برای کسی که به بیماری تنفسی مبتلا شده است...نفسم تنگ شده، کمی احساس سرما می کنم، پتو را دور خودم می پیچم. بعد از چند دقیقه، خواب سنگینی بر چشمهایم فشار می آورد. مثلِ همیشه بخاری خاموش است. احساس میکنم دیگر نمی توانم به دنیای زندگان برگردم. لعنت به این تخت که تو را در خود ندارد...

۳۲ نظر موافقین ۲۸ مخالفین ۲ ۰۶ اسفند ۹۴ ، ۱۷:۰۰
آوو کادو


روزی که فقط یک پانصد تومانی، پول نقد همراهم بود و این گل فروشی کارت خوان نداشت و عجله هم داشتم که به موقع به کلاس برسم؛ عکس گرفتم که موقع برگشت آنها را فراموش نکنم... باورتان می شود که شِش ساعت بعد، هر پنج گلدانِ دوست داشتنی را فروخته بود؟
عکس: آووکادو/ امروز

۴۸ نظر موافقین ۳۵ مخالفین ۳ ۰۲ اسفند ۹۴ ، ۲۱:۵۰
آوو کادو


تصویر: وبلاگ آیه گرافی

موافقین ۵۹ مخالفین ۳ ۰۱ اسفند ۹۴ ، ۱۷:۱۰
آوو کادو

می خواهم از تمام دوستانی که هدایای پر مهر و زیبایی را برای من تدارک دیدند، سپاسگزار و قدردان باشم. دوستانی که مجازی هستند اما گاهی از حقیقی ها مهربان تر می شوند. حقیقتا از این مقدار عشق، ذوق، حسِ خوب و مهربانی شگفت زده شدم و دلم می خواهد تک تک شما عزیزان را ببوسم و در عروسی هایتان جبران کنم...
درباره ی انتخاب بهترین هدیه که قول داده بودم با مشکل مواجه شدم و واقعا نمی توانم یکی را انتخاب کنم و بقیه را کنار بگذارم؛ چون همه ی هدیه ها در نوع خودشان فوق العاده هستند... پیشنهاد شما چیست؟!
+این آهنگ تقدیم به شما... بشنوید:

دریافت

۳۸ نظر موافقین ۲۴ مخالفین ۳ ۳۰ بهمن ۹۴ ، ۱۷:۱۰
آوو کادو

دیشب را با یارِ مهربانی گذراندم. این همراهی و ساعت ها قدم زدن و خاطره بازیِ دو نفره در خیابان های شهر، حسِ آرامش را به من هدیه داد. امیدبخش ترین وقایع زندگی در همین قدم زدن ها و گفتگوهای دوستانه شکل می گیرد و در ذهن آدمی رسوب می کند... شام را در رستورانی شیک صرف کردیم و صاحب رستوران از عشقِ عمیق ما شگفت زده شده بود و حاضر نشد پولی از ما دریافت کند... بعد از شام، نشستن در پارک، زیرِ درختِ گیلاس، رویایی ترین منظره ی شب را رقم زد... بستنیِ زعفرانیِ نیمه شب هم آنقدر گرم و خوشمزه بود که از دهان جذب می شد نه معده... رانندگی در اتوبان های خلوت در بامداد، لذت بی مثالی داشت، مخصوصا وقتی ابی می خواند و یارم همراه با آن زمزمه می کرد... نزدیکِ صبح هم کنارِ اتوبان، روی صندلی های ناراحتِ ماشین، راحت و آسوده دستِ یار را گرفتم و خوابیدم ...
... امروز صبح، زود بیدار شدم، چون شبِ گذشته زود خوابیده بودم!

+بشنوید

دریافت

۴۰ نظر موافقین ۲۳ مخالفین ۴ ۲۸ بهمن ۹۴ ، ۲۱:۱۵
آوو کادو

تاکنون پیش نیامده که یک کتاب بنویسم و در صفحه اول، تقدیمش کنم به کسی که دوست می دارم. پیش نیامده که شاعر شوم و تمام شعرهایم به معشوقم ختم شوند. پیش نیامده که قله‌ای یا تپه‌ای را فتح کنم و پرچم شهرم را بر فرازش نصب کنم... اما خوشحالم که می توانم یک سالگیِ دومین وبلاگم (اعترافات یک درخت) را جشن بگیرم! به مناسبت این جشن از تمامی دوستانِ عزیزم درخواست می کنم که چند خطی را با عنوانِ "درباره ی آووکادو" بنویسند، در وبلاگ خودشان منتشر کنند و لینک آن هدیه را برای من کامنت بگذارند...
برای مشاهده ی هدیه های زیبای من، به بخش "هدایای تولد آووکادو" در منوی بلاگ مراجعه کنید.
+عکس: کیک آووکادویی :-)
+درآینده ی نزدیک بهترین و دلنشین ترین هدیه ی شما، انتخاب و با نام نویسنده، در همین وبلاگ منتشر می شود.
+توجه کنید که تا ساعت 10 شب 29ام بهمن ماه فرصت دارید که پستِ "درباره ی آووکادو" را منتشر کنید و لینک آن را برای من ارسال کنید!
+لطفا دوستانتان را از این چالش مطلع کنید.
+منتظر خواندنِ خودم از قلمِ شما هستم:-)
۷۷ نظر موافقین ۳۱ مخالفین ۳ ۲۵ بهمن ۹۴ ، ۱۹:۲۵
آوو کادو

هر وقت دلت خواست عیب کسی رو بگیری، یادت باشه که تو این دنیا، همه ی مردم مزایای تو رو نداشته ن...
گتسبی بزرگ/اسکات فیتس جرالد/کریم امامی/ انتشارات نیلوفر

موافقین ۲۶ مخالفین ۳ ۲۵ بهمن ۹۴ ، ۱۵:۴۵
آوو کادو


اعتراف می‌کنم بسیار لذت بخش است که تو برایم اول و آخر و ظاهر و باطنِ زندگی و حقیقتی. تو تنها وجودی هستی که در تنهایی‌ام، کنارت می‌نشینم، خودِ تنها و تاریک‌ام را ورق می‌زنم، می‌خوانم، سبک می‌شوم و با انرژی بی نظیر، به آسمان پرواز می‌کنم... شُکر که هستی...
"پس به یاد من باشید تا به یاد شما باشم، و شکر مرا گوئید و کفران (در برابر نعمتها) نکنید." *

عنوان: حافظ
*سوره البقرة/آیه 152

عکس: آووکادو/ 1391.9.23

۲۷ نظر موافقین ۲۲ مخالفین ۳ ۲۳ بهمن ۹۴ ، ۲۰:۴۰
آوو کادو

امسال با سینما قهر بودم و بر خلاف گذشته، هیچ فیلمی از جشنواره (فجر) را ندیدم... با خودم فکر می کردم ممکن است در سینما آدم‌ِ دوست‌داشتنی‌ام را گم کنم و بعد هرچه صدایش کنم، هرچه صندلی ها و پرده‌ها را دست بکشم، خنده های یواشکی‌ اش پیدا نشود. امروز با حالتی سنگین و بی‌حوصله خودم را از پلّه ها بالا کشیدم، به دفتر که رسیدم، خانم "س" شیرینی تعارف کرد؛ توجهی به او نداشتم... خاطراتت تشریف آورده بودند... تو جیغ میزنی و من دستهایم را به نشانه‌ی تسلیم بالامی‌آورم و خیره می‌شوم توی چشمهایت و آن خنده‌ی شیطنت‌بارت که مثل همیشه بود... یا آن روز که بر لبه کاناپه دست راستم را تکیه دادم و با خودم فکر کردم کاش چال گونه هایش را از من نگیرد، یادم هست دست کشیدم بر گونه و لبهایم، انگار می‌خواستم زیر لب چیزی بگویم... یا آن روز که از پلّه های آن قلعه دویدیم و بالا رفتیم... پلّه ها خطرناک اند. اکثر پلّه ها هیچ دستاویزی ندارند. پلّه های بی‌نَرده... همیشه میگفتی که ذهنت نَرده ندارد...
عکس: آووکادو/لرستان-قلعه فلک الافلاک/ 1392.2.21

دریافت

۳۹ نظر موافقین ۲۰ مخالفین ۴ ۲۱ بهمن ۹۴ ، ۱۸:۴۵
آوو کادو


در سفرهایم به طبیعتِ ایران، همیشه شیفته ی دخترانی می شوم که قدرت و صلابت در نگاهشان موج می زند... دخترِ روستایی، نمادِ پاکی، سادگی و برابری خواھی است. دخترانی کە بدون هیچ هیاهویی، شانه به شانه ی مردان برایِ زندگیِ انسانیِ خود کار می‌کنند و می‌جنگند. دخترانی که علیرغم حذف و تحقیر اجتماعِ شهری، زیبایی خودشان را با پول و طلا عوض نمی کنند. دخترانی که شعر نمی گویند اما نثرِ روان زندگی هستند. گاهی فکر می کنم دختران روستا، از ابتدا مادر به دنیا می آیند و مادر از دنیا می روند؛ مادرِ نوابغ جهان... دخترانِ روستایی معنی واژه های استقامت و ایثارگری هستند.
+کسانی که گفتند پروردگار ما الله است، سپس استقامت به خرج دادند نه ترسی برای آنهاست و نه اندوهگین می شوند.*
*سوره الأحقاف/آیه 13
عکس: آووکادو/روستای ورکانه-همدان/ 1392.2.6

۳۶ نظر موافقین ۲۳ مخالفین ۳ ۱۸ بهمن ۹۴ ، ۱۸:۰۰
آوو کادو