اعترافات یک درخت

مجله ی هنری - درختی...

اعترافات یک درخت

مجله ی هنری - درختی...

<قاب شعر>

مثل یک بوسه نشستم تهِ آن گونه ی چال

اخم کردی و من از چاله به چاه افتادم

"یکتا رفیعی"

طبقه بندی درختی
آووکادو در فصول گذشته

لوگوی اعترافات یک درخت

۱ مطلب در مرداد ۱۴۰۱ ثبت شده است

مریم یکی از همکلاسی های دوران لیسانس من و یلداست. مریم آن زمان هم خیلی با ما صمیمی نبود و فقط همکلاسی بود. بعد از کارشناسی هم خبری از او نداشتیم تا سه ماه پیش که فهمیده بود ما مهاجرت کردیم و اتفاقا او هم در حال مهاجرت بود و مقصدش با ما یکسان! حالا شش روز است که همراه با همسرش و یک پسر سه ساله به اینجا رسیده اند و خودشان را به خانه ی ما دعوت کرده اند تا زمانی که خانه ای برای اجاره پیدا کنند! میدانم این حرف هایم زشت و حتی تنفربرانگیز است، اما واقعا دیگر تحملشان را نداریم اما رویمان نمیشود چیزی بگوییم. کاش کمی تلاششان را برای خانه پیدا کردن بیشتر کنند... کاش کمی ملاحظه ی آرامش و حریم خصوصی من و یلدا را بکنند... کاش بفهمند که ما فقط پنج ماه است مهاجرت کردیم و آمادگی پذیرش مهمان بلندمدت را نداریم... کاش وسایل خانه و مخصوصا میزناهارخوری خانه مان را جابه جا نمیکردند... کاش آن پسر بچه فضای چهل و پنج متری آپارتمان ما را با پارک اشتباه نمیگرفت... کاش این کولر بی جان، باد خنک بیشتری تولید میکرد... کاش حداقل مریم از خوانندگان اینجا باشد...!

۲۰ نظر موافقین ۳۳ مخالفین ۱ ۰۱ مرداد ۰۱ ، ۱۲:۰۰
آوو کادو