اعترافات یک درخت

مجله ی هنری - درختی...

اعترافات یک درخت

مجله ی هنری - درختی...

<قاب شعر>

مثل یک بوسه نشستم تهِ آن گونه ی چال

اخم کردی و من از چاله به چاه افتادم

"یکتا رفیعی"

طبقه بندی درختی
آووکادو در فصول گذشته

لوگوی اعترافات یک درخت

ته نشین شدن چیپس در قهوه...

پنجشنبه, ۶ آبان ۱۳۹۵، ۱۰:۰۰ ب.ظ


مدتیست مرض کافه گردی ام تشدید شده و تقریبا یک سوم از درآمدم را در کافه ی محبوبم خرج می کنم. کافی است کار تمام شود، به ناگاه باید خودم را مقابل کافه پیدا کنم... حس میکنم کافه ها جای خوبی برای فکر کردن هستند؛ شاید هم جای خوبی برای فرار از فکرها... می توان ساعت ها به افرادی که می آیند و می روند نگاه کرد و فکر کرد و فکر کرد... به زوج های جوان که عمده مخاطبان کافه ها هستند. به پیرمردهای شیک و خانم های جوان. به گروه های دانشجویی که برای جشن تولد کافه را انتخاب می کنند. به افرادی که می آیند برای سیگار کشیدن. به آن دخترِ عکاسی که در کافه کار می کند و لحظه های افرادِ کافه گرد را به طرز کاملا هنرمندانه ای ثبت می کند. آن دختر پر انرژی که عاشق کارش است، هرچند بعضی از مشتری ها با رفتارشان او را آزار دهند. امروز غروب، دل را به دریا زدم و از او خواستم کنارم بنشیند و عکس های دوربینش را نشانم دهد. کافه شلوغ و پر از مشتری بود اما او کار را رها کرد و بیش از یک ساعت وقتش را به من داد. آنقدر عکس هایش را دیدم و خاطره هایش با هر عکس را شنیدم که باتری دوربینش تمام شد... حس کردیم صحبت باقی است؛ من او را به قهوه فرانسه دعوت کردم و او مرا به چیپس و پنیر...!

عکس: آووکادو/  1395.8.6

موافقین ۲۶ مخالفین ۰ ۹۵/۰۸/۰۶
آوو کادو

اعترافات

نظرات  (۴۳)

۰۶ آبان ۹۵ ، ۲۲:۰۴ بهار پاتریکیان D:
چرا با احساسات من بازی میکنید آخه ؟! :| چرا ؟! :|
در ادامه باید بگم که رتبه ی یک به این عکس و رتبه ی دو به اون املت قبلیه تعلق میگیره :))
بعد اینکه هیچ وقت چیپس و پنیر رو با قهوه و این قرتی بازیا عوض نکنید ، خوشمزه تره :))
پاسخ:
واقعا چرا!؟!؟

+متشکرم :-)

+چشم! اما هیچی مثل قهوه نمیشه...!
به و به و به
من هیچوقت نتونستم تنها کافه گردی رو امتحان کنم و به شدت هم بهش احتیاج دارم
ولی، بوی بهبود ز اوضاع اینطرفا میشنوم 
آخ بیاد روزی بخونیم اونی رو که باید بخونیم

پاسخ:
حتما حتما امتحانش کن :-)

+توکل بر خدا...
کار خوبی کردید که عکسهای دوربینش رو دیدید. و به خاطراتش گوش کردیدهم شما دوست داشتید بشنوید و هم اون خرسند از توضیح دادن🙂
++ به نظرم چیبس پنیر طعم خوبی نداره ،اینطور نیست?😏
پاسخ:
هووووم...

+نه خیلی خوشمزه س و نه خیلی بد مزه! قابل تحمله..! :-)
۰۶ آبان ۹۵ ، ۲۲:۳۴ گمـــــــشده :)
چه قدر خوب بود اووکادو
داشتم فکر می کردم چه کیفی می ده یکی وسط کار بهم بگه بیا کنارم بشین تا یه کم حرف بزنیم.
الان من یه بیست اخلاقی بهت می دم.
اون چند خط اخر خیلی حس خوبی دادن
فقط یه چیزی
رئیس دختره بهش گیر نداد بابت یه ساعتی که مشغول تماشا کردن عکس ها و حرف زدن در موردشون بودین؟
ه پا می کرد
:|رئیس من بود کلی قشقرق بر

پاسخ:
به این فکر نکرده بودم که ممکنه کیف بده!
خودم رو برای هر برخوردی آماده کرده بودم...

+اولا که صاحب کافه از دوستانه، دوما رئیس این خانم محسوب نمیشه! این خانم اونجا به طور مستقل عکاسی میکنه و یه درصدی از درآمدش رو به صاحب کافه میده.
کاش تبریز هم یه کافه درست و حسابی داشت :( 
کافه هایِ ما توش قلیون صرف میشه با چایی :((

استاد اون چیپسا دلِ ما رو برد که :)))
پاسخ:
جدی میگید؟!
بگردید شاید باشه...

+:-))
مبارکه یا چی؟ :)
پاسخ:
یا چی!؟ :-0
چه کافه ی خوبی که عکاس داره ...

من هم دوست دارم کافه های جدید رو امتحان کنم ؛ هم دلم می خواد دوباره برم به کافه هایی که خاطره دارم ازش .
پاسخ:
آره واقعا ایده ی خوبی بوده...

+از من به شما نصیحت که وقتی یه جای دلنشین رو پیدا کردید، مشتری ثابت همونجا بشید :-)
نوش جان :) 
 به قول خودتون، هیچی قهوه نمیشه :) 
پاسخ:
متشکرم
:-))
راستش رو بخوای من فقط کافه آنالوگ رو میشناسم که ملتِ غیور ما اونجا رو هم به ... کشیدن :| ولی شاید هم باشه ! زیاد نگشتم متاسفانه !

رستوران و ساندویچی ها رو ترجیح میدم برم بشینم توش تا برم کافه‌ای که کافه نباشه ! سیگارخونه باشه :| اصن نمیدونی چه وضعیِ آخه :|
پاسخ:
لازم شد بیام تبریز یه کافه ی خوب تاسیس کنم! :-))

+که اینطور...
چه خوب :) خوشی اش ماندگار :)
پاسخ:
سپاس :-)
چه کافه ی خوبی! بیخود نیست پاتوق هر روزه تون شده و یک سوم درآمدتون اینجا خرج میشه!
نمیدونم تنهایی کافه رفتن چه حسی داره، خود من تنهایی زیاد بهم خوش نمیگذره، اما اگه هدف نگاه کردن به مردم و شادیشون باشه موافقم :)
آقا یعنی چی؟؟ حالا قهوه رو میشه نادیده گرفت، اما این عکس چیپس و پنیر!! ://
حالا چه جوری شد که چیپس تو قهوه ته نشین شد؟ یعنی چیپسو میزدین تو قهوه و بعد میل میکردین؟؟ o_O
از شوخی گذشته ایشالا روزای شاد به زندگیتون برگرده
پاسخ:
تو معده مون ته نشین شد! شایدم تو ذهنمون...

+متشکرم:-)
چه حس خوبیه کافه کردییی
تماشا کردن آدما که هر کدوم انگار یه داستان مصورن...
پاسخ:
هووم:-)
خداروشکر انقدر کافی شاپ هست توی این شهر که اگه با یک سری از اونها خاطرات بدی برامون زنده میشه، پاتوق جدیدی پیدا کنیم ؛)
+هیچ وقت از قهوه خوشم نیومد، ولی میپس و پنیر عالیه ^_^
پاسخ:
هووم :-)

+:-)
۰۷ آبان ۹۵ ، ۰۰:۴۷ رفیعه رجعتی
یه اعترافی بکنم؟!من همیشه از اینایی که میان توو کافه ها میشینن و هیچ صحبتی با هیچ احد و ناسی نمیکنن و فقط بعضا به یک جا خیره میشن یا با نگاه هاشون به تو،میخوان یه چیزی رو بفهمونن(حالا چه به تو،چه به خودشون) واقعا هراس دارم:| علتش هم شاید مرموز بودنشون باشه!شاید...
پاسخ:
نمیدونستم اینقدر ترسناااکم!!
:-)
چقدر دلم میخواست یه جا مثل اینجاها بشه پاتوقم بشم مشتری دائم یه جا... :)

ولی خب هنوز نشدم... :/

پاسخ:
بالاخره پیداش میکنید و مشتری ش میشید...:-)
چه عالی ^_^
پاسخ:
:-)
۰۷ آبان ۹۵ ، ۱۲:۰۱ بانوی آذری
من هم کافه گردی رو خیلی دوست دارم اما متاسفانه تو شهر کوچیک ما یه کافه خوب و درست درمون پیدا نمی شه ... اصلا جایی نداره که بری بشینی و با خودت خلوت کنی و یه فنجون قهوه بخوری و  ...
خوشبحالتون :)
پاسخ:
این یه فرصت استثنائیه!
میتونید استفاده کنید و به فکر احداث یه کافه ی خوب باشید :-)
خیلیم عالی :) 
خب.میگفتین از خودتونم یه عکس بگیره :)) 
قطعا چیزی که شما دعوتش کردین خیلی خوشمزه تر بوده.. چیپس و پنیر بنظر زیاد خوب نمیاد :| 
پاسخ:
حتما بار بعد ازش درخواست میکنم که منو هم به طور هنری ثبت کنه...:-)
چه قدر خوب بود اووکادو
داشتم فکر می کردم چه کیفی می ده یکی وسط کار بهم بگه بیا کنارم بشین تا یه کم حرف بزنیم. 
الان من یه بیست اخلاقی بهت می دم.
اون چند خط اخر خیلی حس خوبی دادن

کامنت گمشده بود برداشتم گذاشتم سر جاش:)
پاسخ:
چه کامنت محبوبی نوشته گمشده! :-)
عکاسی رو بسیار دوست دارم ، مخصوصا عکاسی منوکرم را
و چه عالی :) ، ای کاش چند عسکش را اینجا می گذاشتید :)))
پاسخ:
:-)
اگه بشه در آینده از عکس هایش استفاده خواهم کرد...
چه قدر خوووب :)))
الان دلم خواست کاش من به جای شما بودم تو اون کافه و پیش اون دخترعکاس و عکساشو می دیدم :))
پاسخ:
کاش همه ی شما بودید! :-))
۰۷ آبان ۹۵ ، ۱۶:۱۹ تـیــدا ...
چه کار جالبی
منم یکی دو بار هوس کردم چنین خواهشی کنم ولی روم نشده :دی
پاسخ:
معمولا منم ازین کارا نمیکنم؛ این بار دیگه شاهکار کردم! :-)
وبلاگتون و نوشته هاتون یه آرامش خاصی داره...
خوشحالم که می نویسید...
خوشحالم که میخونم...
(:
پاسخ:
متشکرم :-)
۰۷ آبان ۹۵ ، ۲۱:۱۰ کفشدوزک بلاگ
عاغااااااا عاخه الان چیکار کرد با شکمی که هوس چیپس کرده؟
^_^چقدعکس خوبیه
هووووم کافه جای خوبیه واسه فرار از افکار محصوصا اگه کافه یه جایی کنار پنجره داشته باشه بارون پاییزی هم بیاد^__^
راستش منم خیلی از ادمهایی که داخل کافه ها میشنن و حرف نمیزنن ساکت به جلوشون خیره شدن میترسم میدونین حس میکنم میتونن به درونم نفوذ کنن
درون هرکسیم شخصی ترین چیزیه که داره
پس شما داخل واقعیت جزو اون گروه ترسناک واسه من حساب میشین:دی
پاسخ:
:-))

+وای که من چقدر ترسناکم! تازه یه کم که هوا سردتر بشه یه پالتوی بلند و مشکی هم میپوشم! دیگه اصل وحشتناک میشم...!!
۰۷ آبان ۹۵ ، ۲۱:۳۴ کفشدوزک بلاگ
نکنه یه دونه عینک دودی هم میزنین 
بعد یه دونه پیپ هم داخل انگشت وسطتون میزارین 
گوشه ابرو چپتون هم حتما شکسته
یه دونه ازین دندونای طلاهم دارین حتما
بعد کفش هاتونم چرم مشکی نوک تیزه
^_^ درست تصور کردم؟
پاسخ:
نه دیگه در این حد ترسناک نیستم!
پیپ و دندون طلا و کفش نوک تیز و ابروی شکسته ندارم!! :-))
شما جوونام ‏چه خوراکیایى میخورین ‏
:دى
پاسخ:
واقعا! :-)
مگه میشه توفصل به این قشنگی بیخال کافه های شهر شد..! مختص خود خود خود پاییزه..نگران نباشید.. جناب آووکادوو!
+ کافه گردی های من پر از خلوت شلوغم با آدمها بود..!گاهی پر از تنهایی..!
میخواهم به خودم جرئت بدم حس خوب تنهای تنها کافه رفتن رو زنده و تجربه کنم..! راستش منتظر دیدار اتفاقی یک عکاس هم خواهم ماند که کافه شناس نیست "_"

پاسخ:
کافه پاییزی...:-)
۰۸ آبان ۹۵ ، ۱۱:۲۱ ابو اسفنج بلاگفانی
سلام. به طور خیلی رسمی شما رو به چالش گوگولی بلاگر دعوت میکنم.
پاسخ:
سلام
متشکرم :-)

هوس کردم

کافه گردی و قهوه و دوست تازه و...

پاسخ:
:-)
۰۸ آبان ۹۵ ، ۱۳:۰۲ بلاگر کبیر ^_^
واقعا کی میتونه عاشق کافه ها نباشه؟
من کافه هایی که توش سیگار میکشن نمیرم به خاطر عزیز توی دلم اما کلا هنوز تقریبا زیاد میرم.چه با همسر.چه با دوست.چه تنها :)
پاسخ:
هیچکس! :-)

+من هم رابطه ی خوبی با سیگار ندارم اما اینجایی که میرم از تهویه ی خوبی برخورداره و دود سیگار کسی رو اذیت نمیکنه.
اممممم این پست پر از حس خوبه :)
تبریک میگم به این شروع :)
پاسخ:
ممنونم :-)
نوش جان:)
پاسخ:
سپاس :-)
۰۹ آبان ۹۵ ، ۰۹:۵۰ سورمه بانو
اگه کافه گردی می کنی من خواهش می کنم یه پست بذار و کافه های خوب رو معرفی کن. تو این دوره ای که هر کی می ره کافه می زنه به خدا خیلی لازمه!
پاسخ:
والا هنوز به اون کمال نرسیدم که معرفی کنم!
 کافه ی خوب بسیار است...
چه کار جالبی میکنه دختر  خوش ذوق عکاس...
پاسخ:
:-)
واقعا هم کاش :))
پاسخ:
:-)
۱۰ آبان ۹۵ ، ۱۱:۲۲ 👒فیـــــروزه بانـــــو👒 :)
کلا تنهایی کافه گردی
یه حس ِدیگه ای داره...
انقدر بهش عادت کردم
که حتی دوتایی کافه رفتن
برام تا حدودی سخت شده!
عادته دیگه...:)
+این عکس هم محصول هنرمندی ِ
همون دختر هست؟ :)
++به شور و شوقش اضافه کردید :)
پاسخ:
این عکس دستپخت خودمه! ;-)
۱۰ آبان ۹۵ ، ۱۱:۲۷ 👒فیـــــروزه بانـــــو👒 :)
الان متوجه شدم عکس
کار خودتونه!
عذرخواهی ِمارا پذیرا باشید :|
پاسخ:
مشکلی نیست :-)
۱۲ آبان ۹۵ ، ۲۱:۰۰ فروشگاه سارین
سلام دستنوشته هاتون شیرینه ، عکستون خیلی خوشمزه بود .
من بسیاری از ساعت ها در کافه ها به مردم نگاه کردم واقعآ لذت بخشه .
پاسخ:
سلام
من تا حالا تجربه کافه گردی رو نداشتم :)
پاسخ:
امیدوارم تجربه کنید :-)
۲۰ آبان ۹۵ ، ۰۰:۲۷ مهندس دانیال
پاسخ:
که اینطور...!
کافه گردی...
تصوری درموردش ندارم...
شاید خوب باشه...
پاسخ:
گاهی خوبه...
۰۸ دی ۹۵ ، ۱۸:۰۵ seyed reza asgarian
مطالبتون به دلم نشست .....
قلم خوبی دارید و حسی خوبی به خواننده منتقل میکنه.

پاسخ:
سپاس 
۱۰ مهر ۹۶ ، ۲۱:۴۹ جـاودان ـم
بهتر از خود کافه‌گردی و قهوه همین.. چی می‌گن بهش..؟ "دوست‌یابی" شاید.. تو کافه ـس. من دلم میره بره قهوه و کافه مناسب و آدمای جدید. :) خیلی شرایط ایده‌آل ـیه.
پاسخ:
هوم
گاهی اینطوره :-)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">