اعترافات یک درخت

مجله ی هنری - درختی...

اعترافات یک درخت

مجله ی هنری - درختی...

<قاب شعر>

مثل یک بوسه نشستم تهِ آن گونه ی چال

اخم کردی و من از چاله به چاه افتادم

"یکتا رفیعی"

طبقه بندی درختی
آووکادو در فصول گذشته

لوگوی اعترافات یک درخت

چرا این شهر تو را ندارد؟

پنجشنبه, ۱۶ دی ۱۳۹۵، ۱۰:۱۰ ب.ظ


همراه با دخترِ عکاس از سالن تئاتر بیرون می آیم. هوا تاریک شده، از شدتِ سرما به داخل خودرو می خزیم. بخاری را روشن می کنم و با سرعت کمی در بزرگراه رانندگی می کنم. قوطی آهنی که سوارش هستیم برایمان موسیقی پخش میکند؛ چه آهنگی*؛ پرت می شوم به چهار سال پیش... آن زمان حرکتی با عنوان "دابسمش" رسم نبود، اما من ماهی یک بار ماشینِ پدر را قرض می گرفتم تا با یلدا پرسه بزنیم و برای یلدا این آهنگ* را لب خوانی کنم و او کِیف کند... بر می گردم به زمانِ حال؛ روی صندلی سمت راستم دختری نشسته. دلم می خواهد او را از ماشین به بیرون پرت کنم. این صندلی فقط جای یلداست. با اخم نگاهش می کنم. سرش را پایین می اندازد. تلخی داستان همین جاست؛ این که زخمی مخصوص به خودت داشته باشی که حتی نتوانی به دیگران نشانش دهی... پدال گاز را تا جایی که می توانم فشار می دهم...

عکس: آووکادو/  1392.2.6

*بشنوید

دریافت
موافقین ۲۲ مخالفین ۴ ۹۵/۱۰/۱۶
آوو کادو

اعترافات

نظرات  (۵۴)

لعنت به خاطره ها :)

پاسخ:
هوم...
۱۶ دی ۹۵ ، ۲۲:۱۹ نیمه سیب سقراطی
زمان همه چی رو محو که نه ، ولی کمرنگ میکنه ... 
ما تو گذشته هامون تجربه کسب کردیم که شدیم این و حالا اینجایی ام ... 
میشه اینطوری هم بهش نگاه کرد ، نه  ؟ :)
+ تویی عاشق تر از عشق ... 
+ امروز رفته بودم توی یه فروشگاه بعد یهو دیدم داره صدای ابی میاد از باند های اونجا ! :))

پاسخ:
شاید...

+چه فروشگاه خوبی :-)
یلدا دیگه رفته :(
بهش فکر نکنید :(
پاسخ:
هووم
این نیز بگذرد:))
پاسخ:
:-)
۱۶ دی ۹۵ ، ۲۲:۳۰ پرتقالِ دیوانه
حالا تقصیر اون دختر بیچاره چیه آوو؟:(((
اصن مگه آووکادو ها هم بلدن قهر کنن؟
پاسخ:
انگار بلدن!
۱۶ دی ۹۵ ، ۲۲:۳۱ پرتقالِ دیوانه
اوه:// قهر چیه :/ منظورم اخم بود @_@
پاسخ:
:-0
:-)
آدم خاطره هایی که داره رو نمیتونه از خودش جدا کنه. خاطره ها همیشه با ما هستن.
پاسخ:
همینطوره...
۱۶ دی ۹۵ ، ۲۲:۳۵ منِ ناشناس
خب چراسوارش کردین که بعدبخواین بااخمنگاهش کنید؟
ممکنه روی یلداخانوم برگرده وباهم ازدواج کنید؟
واسه بهم رسیدنتون دعامیکنم.
پاسخ:

ممکن نیست...
۱۶ دی ۹۵ ، ۲۲:۳۸ Lady cyan ※※
؛(....
موزیک خوبی بود
پاسخ:
:-)
۱۶ دی ۹۵ ، ۲۲:۵۵ رفیعه رجعتی
چرا واقعا ؟! واقعا چرا باید اینطور باشه ؟! :(
قسمت تلخ تر ماجرا شاید اونجاییه که دختر عکاس هم بدونه تو داری به چی فکر میکنی! یعنی از گذشتت خبر داشته باشه ! مثلا قبلا قضیه "یلدا" رو بهش گفته باشی!
من الان در این وضعیت تلخ قرار دارم :))
پاسخ:
هنوز به مرحله ای نرسیده که بخوام این چیزا رو بهش بگم

۱۶ دی ۹۵ ، ۲۳:۳۷ خانومی ...
طفلی دخترک عکاس ...
پاسخ:
هووم
عه! این اهنگ اشک منی که باهاش خاطره ندارم هم در اورد :/
پاسخ:
که اینطور...
۱۶ دی ۹۵ ، ۲۳:۵۰ سِناتور تِد
یعنی دیگه جاش پر نمیشه؟
پاسخ:
نمیدونم...
اخم به خاطره ها و لبخند به حال و واقعیت:)
شاد باشید
پاسخ:
ممنونم
۱۶ دی ۹۵ ، ۲۳:۵۹ سمن بانو
من وقتی آهنگ عشق از گوگوش رو میشنوم یاد عشق شما و یلدا میفتم. هر بار.
پاسخ:
:-)
۱۷ دی ۹۵ ، ۰۰:۴۲ Vincent Valantine
یادت باشه که فقط خودت نیستی الکی کسی رو امیدوار نکن.
پیشنهاد می‎شه با گذشته‎ات همچین رفتار بکنی که تو عکس زیر هست.
http://s9.picofile.com/file/8281389734/hope_love_Quotes.jpg
و اگه این خانوم عکّاس حس خوبی داری به خودت جرئت دوباره علاقه‌مند شدن بده.
دوست ندارم اینجا دوباره بخونم که تو به جایی دعوت شدی ولی چون نمی‎خوای طرف امیدوار باشه نرفتی و گوشیت خاموش کردی.
عشقی که قبلاً خوندیم قشنگ بود ولی تمام شد قرار نیست به خاطر یه رابطه تمام شده تا آخر عمرت زجر بکشی به عنوان یه فردی که در حال خوندن ادامه فصل‎های زندگیته دوست دارم قشنگ ادامه پیدا کنه همونطور که باید باشه.
پاسخ:
سه بار خوندم ...
۱۷ دی ۹۵ ، ۰۰:۴۴ گُل نِگار
بغض هایی که قورت داده شدن...! میشه فشار عصبی روی پدال گاز...:)
مرد که گریه نمیکنه و از این صحبت ها..!
+سخت میگذره..! امــا...
+ من  هروقت سه تار و اوای سنتی به گوشم میرسد!! ناشنوا میشوم...با درد گوش میکنم نه گوش..! عجیب که این نُت ها بدجور به خاطراتمان گره میخورند..حتی گره کور..
جناب آوکادوو..!
همیشه یک صندلی متعلق به کسی است که هیچ وقت نیست..!
اصلا ما آدمها خیلی هایمان..جای خودمان نیستیم..!!
و این جابجایی هاست که بر درد جدایی می افزاید..
+ همین انتها پرحرفی و بی محتوا و ازهم گسیختی رشته افکار مطالب درج شده در کامنتم راببخشید..! در بد موقعیتی پستتان را خواندم..

پاسخ:
باید بگوییم خداروشکر که می گذرد..:-)
۱۷ دی ۹۵ ، ۰۰:۵۲ رویا رویایی
این از اون حس های مشترک بین آدماست به نظرم همه یه روزی یه جایی یکی رو دوست داشتن که حالا یکی دیگه یه جایی  دیگه جاش نشسته اگر تونسته جای اونو بگیره کم کم جای اونو تو قلب آدم هم پر می کنه پس بهتره چهرمون رو خندان کنیم و بعضی از رازها رو برای همیشه تو قلبمون نگه داریم
پاسخ:
چرا همونی که اول نشسته، تا آخر نمیشینه..؟
۱۷ دی ۹۵ ، ۰۰:۵۳ بلاگر کبیر ^_^
شما پسر ماهی هستی..
گاهی توی یه مسیر خوبی میفتی. و انگار که حقیقت برای تو عریان شده باشه همونقدر درکش میکنی و به آغوش میکشیش.
اما گاهی ناراحت میشم وقتی میبینم یهو یه فلش بک میزنی به نباید ها...
و خودآزاری و دیگر آزاری میکنی بخاطرش.
باید زندگی جدید خودتو شروع کنی  و خاطرات جدید بسازی دوست عزیز..
نذار که خاطرات سیاه تو رو ببلعند و از آووکادو چیزی جز سیاهی نمونه...
پاسخ:
میدونم که باید بیشتر مراقب خودم و افکارم باشم...
کاش به اون اخم نمی کردین :(
پاسخ:
...
۱۷ دی ۹۵ ، ۰۲:۰۱ مبهم الملوک
کلمه ای برای نوشتن ندارم دوست...!
 برایت صلاح و ارامش را دعا میکنم
پاسخ:
متشکرم :-)
۱۷ دی ۹۵ ، ۰۲:۲۵ פـریـر ...
خاطره هایی که هم گذشتمونو مال خودشون می کنن و هم حال ــِمون رو...

ابی...

:)
پاسخ:


:-)
۱۷ دی ۹۵ ، ۰۵:۰۲ یکی دیگر
یلدا 👍😊🙃😜😜😘😐
پاسخ:
...
۱۷ دی ۹۵ ، ۱۰:۱۲ صبا مهدوی
چه خوش بی مهربونی هر دو سر بی که یکسر مهربونی...
خدا صبر و آرامش نصیب دلتون کنه..
پاسخ:
سپاس 
و چه تلخ،،،
پاسخ:
...
از یه جایی باید یه تصمیم مهم بگیری....
زندگیتو صرف کسی که نخواستت، نکن رفیق جان! سخته... میدونم... ولی غیر ممکن نیست... میدونی!
پاسخ:
میدونم...
۱۷ دی ۹۵ ، ۱۶:۴۴ منِ ناشناس
ازدیشب تاحالاصدباراهنگ رو گوش دادم.یلدابایدخیلی سنگدل می بوده که این همه خاطره رو رهاکرده و رفته باشه
پاسخ:
هوووم..
۱۷ دی ۹۵ ، ۱۷:۱۶ آفتابگردون ...
دلتنگی موریانه است 
و من هنوز آدم نشده ام!
هنوز چوبی ام...
گاهی با یه آهنگ بی مقدمه، با شباهت بوی عطر یه  رهگذر، حتی پسوند خاص اسم، که کسی همیجوری روزبونش میاد تموم زحمات آدم برای ندیده گرفتن یه درد کهنه، برای فراموش کردن یه زخم عمیق، تو کسری از ثانیه نیست و نابود میشه. بهت، هررری پایین ریختن دل، کلافگی، حسرت حسرت حسرت، اینا کلمات ناچیزین برای توصیف حال آدم...
من با فراموش کردن خاطرات مخالفم چون ایمان دارم روح آدم هرگز نمیتونه لحظات پرواز رو فراموش کنه. اما اینکه دائما روی زخم خودت هم نمک بپاشی خودکشیه. اون روزای خوب رو مثل قاب عکس زیبایی از یه سفر فوق العاده گذشته، نگه دار. بهش احترام بذار دوسش داشته باش اصلا اشکالی نداره! فقط در کنارش به خودت یادآوری کن اون آدمی که کنارت بود فقط مال همون زمان بود! امیدوارم ناراحت نشی اما این یلدا ذره ای شبیه خاطرات تو نیست...این یه آدم دیگه س با روحیات جدید و اهم و مهم های تازه. اینو یادت نره که این آدم غریبه به اراده و خواست خودش ایجاد شده این واقعیت نباید اجازه بده تخیلات پر از حسرت روی زندگیت جولان بدن.
پاشو بایست و این دو آدمو تو ذهنت از هم افتراق بده و حسابشونو از هم کاملا جدا کن
عبور کن، بگذر آووکادو...فصل تازه ای از زندگیت شروع شده بهش رنگ های قشنگ تر بده.
. بعد نفس بکش...لحظه های قشنگ زندگی متنظرن که مزه مزشون کنی:) 
پاسخ:
باور کن که من عبور کردم اما گاهی در یک لحظه همه ی راه رو برمیگردم، به طور کاملا غیر ارادی...

+:-)
میفهمم...
پاسخ:
هوم..
۱۷ دی ۹۵ ، ۲۳:۳۶ گمـــــــشده :)
بیچاره دختر صندلی کناری
:|
پاسخ:
هووم...
۱۸ دی ۹۵ ، ۱۰:۵۸ رویا رویایی
این دیگه رسم سرنوشته و از رازهای هستی ما محکوم به ادامه هستیم زندگی برای ما صبر نمی کنه ... فقط به سرعت میگذره
پاسخ:
چون میگذرد غمی نیست...
کاش یلداهای زندگی ما هنوز بووودن . اینجوری نه هرشبمون یلدا میشد . نه اینکه فک میکردیم بالاخره یه روز یکی میاد که یلداهامون یادمون بره
پاسخ:
حیف که نیستن...
آخ زندگی چرا ؟
پاسخ:
هوم
۱۸ دی ۹۵ ، ۱۸:۲۷ پسرک کبریت فروش
من تازه اومدم

دخترک عکاس کیه؟
یلدا خانوم کیه؟
جریان چیه؟

نگو بیخیال و مهم نیست و اینا 
اگه تو وبمم ج بدی ممنون میشم شاید یاد برم بیام جوابو نگاه کنم
پاسخ:
به پستای قبل سر بزن
اون چیزایی که لازم باشه دستگیرت میشه
امان از بعضی خاطره ها :(

امیدوارم بهترین ها براتون اتفاق بیفته :)
پاسخ:
متشکرم:-)
یخت نگیر
اصلا هر چیزی زمان داره
خوبه که یلداتو اینجور میخوای
خوب
پاسخ:
که اینطور...
۱۹ دی ۹۵ ، ۱۱:۰۴ تخفیف گروهی
کاش بودن انتخابی بود
پاسخ:
...
یه عالمه نوشتم ولی پاک کردم.. خودت عاقل و بالغی و نیازی به حرفای من نیست و من به خودم قول دادم قضاوت نکنم و تو خیلی از موقعیتها فقط شنونده یا خواننده باشم....
پاسخ:
که اینطور...
۲۰ دی ۹۵ ، ۱۳:۳۷ یکی دیگر
خو خوبه یلدا دیگه..
نیست؟
پاسخ:
؟!
۲۱ دی ۹۵ ، ۰۰:۳۴ פـریـر ...
هومممم...بامداد است...
آمدیم بپرسیم حالِ آووکادوی بیانمان خوب است؟ :)
پاسخ:
شکر :-)

+شما خوبید؟
۲۱ دی ۹۵ ، ۰۹:۰۳ دانلود آهنگ جدید
ممنون مطلب جالبی بود
۲۱ دی ۹۵ ، ۱۹:۳۱ جیرجیرک .

چه مسخره


پاسخ:
:-0
چی مسخره؟!
۲۱ دی ۹۵ ، ۲۳:۲۸ مبهم الملوک
قاب شعر را بالاخره عوض کردید :)
چیز جالبیه  :)
پاسخ:
:-))
۲۳ دی ۹۵ ، ۱۷:۲۸ منتظر اتفاقات خوب
فقط میتونم بگم خدا صبرتون بده واینکه زندگی حق شماست.
پاسخ:
ممنونم :-)
۲۳ دی ۹۵ ، ۲۳:۵۳ פـریـر ...
الهی شکر

مرسی خوبم :)
پاسخ:
:-)
غمگین شدم :(
هرکسی جای خودش رو داره ! دقیقا جای خودش رو
این جمله ام دو معنی داره ، و دقیقا دو معنیش مد نظرم هست
پاسخ:
هوووم
متوجه هر دو معنی شدم...
عه! اون پست کامنت صوتی رو حذف کردی؟!!
پاسخ:
اصلاحش کردم!
چقد دردناک!
اگه به خودتون مطمئن نیستید خانوم عکاسو امیدوار نکنین اصلا!
البته خانوم عکاس با احساساتش احتمالا از اخم تون خیلی چیزا رو فهمیده!!
پاسخ:
هوووم...
چرا پلی نشد؟
پاسخ:
نمیدونم!
شما چه طور میتوانید بگویید که عاشق یک نفر هستید، در صورتیکه هزاران نفر در دنیا وجود دارند که شما به آنها بیشتر عشق می ورزیدید اگر آنها را ملاقات میکردید، اما نکردید.
ما باید بپذیریم که عشق، تنها، نتیجه یک رویارویی ست.
چارلز بوفسکی
پاسخ:
هوم...
شاید

عاشق نباشه آدم حتی خدا غریبه اس

از لحظه های حوا هوا می مونه و بس

نترس اگه دل تو از خواب کهنه پاشه

شاید خدا قصه تو از نو نوشته باشه 

وقتی که عشق آخر تصمیمشو بگیره

کاری نداره زوده یا حتی خیلی دیره

ترسیده بودم از عشق عاشق تر از همیشه

هر چی محال میشد با عشق داره میشه انگار داره میشه

پاسخ:
...
کسی نباید بشینه جای کسی که هنوز یادش به قوت خودش باقیه!!!
پاسخ:
هوووم... احتمالا...
۱۱ بهمن ۹۵ ، ۱۰:۴۰ بانک مقالات
با سلام
بسیار بسیار وبلاگ خوبی دارید
و پست های بسیار جذابی
موفق باشید و پیروز
اسمایلی غم
پاسخ:
...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">