اعترافات یک درخت

مجله ی هنری - درختی...

اعترافات یک درخت

مجله ی هنری - درختی...

<قاب شعر>

مثل یک بوسه نشستم تهِ آن گونه ی چال

اخم کردی و من از چاله به چاه افتادم

"یکتا رفیعی"

طبقه بندی درختی
آووکادو در فصول گذشته

لوگوی اعترافات یک درخت

ساعت شنی با جاذبه ی بیشتر

دوشنبه, ۲ بهمن ۱۳۹۶، ۰۹:۰۰ ب.ظ


رو به روی آینه ی سرویس بهداشتی مکث می‌کنم. دستی در ریش های نامنظم و بلندم می‌کشم، بهشان عادت ندارم. عینک سنگینم را کمی بالاتر می‌دهم و سعی می‌کنم به خاطر بیاورم از کی این قدر لاغر شدم. کلاهم را روی موهای سفیدم تنظیم می‌کنم و دل از آینه می‌کَنَم... دنبال نیمکتی می‌گردم که منظره ی خوبی برای یک ساعت داشته باشد. همین طور که با پالتوی طوسی و شلوار میل کبریتی راه می‌روم، عصایی در دستم ظاهر می‌شود! حالا دیگر همه چیز تکمیل شده و نیمکت خوش منظره را هم پیدا کردم. چانه ام را به عصا تکیه می‌دهم، خانم چاقی رو به رویم ورزش می‌کند. قیافه اش مرا به یاد کانون پرورش فکری کودکان می اندازد. خیلی سال پیش، خانم چاقِ آنجا، فقط بلد بود نخی را توی گواش بندازد و لای کاغذ بگذارد، بعد نخ را بکشد و از طرح تصادفی و زشتی که روی کاغذ می‌افتاد، ذوق‌مرگ شود. من این کار را وقتی که هیچ گزینه‌ی دیگری نداشتم، انجام می‌دادم. بعضی وقت‌ها چند ساعت به طرح‌ها خیره می‌شدم تا چیز خاصی میانشان پیدا کنم، اما نتیجه ای حاصل نمی‌شد. چقدر از کودکی فاصله گرفته ام...

عکس: آووکادو/ آبان 96

موافقین ۳۳ مخالفین ۰ ۹۶/۱۱/۰۲
آوو کادو

اعترافات